نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 









سلام



آنقده نیومدم بنویسم دیگه روم نمیشه ... آقا ملت بچه دار میشوند تازه نطقشون باز میشه و هی میان از شاهکار های بچشون می نویسن . ما هم بچه دار شدیم و به جمع مفقودین پیوستیم .والا موضوع اینه که خوب هم سرم شلوغ بود و هم سرم شلوغ بود و هم اینکه هی بهانه میاوردم . ولی الان رییس رفته ماموریت و من هم دل را زدم به دریا و مباش به فکر فردا شدم و آمدم مثل بچه خوب ها دو سه خط برای یادگاری بنویسم اولا که آرش گل پسر من 22 شهریور وارد دو سالگی شد و کلی جشن گرفتیم و پایکوبی کردیم و آرش خان هم ما را همراهی نمودند دوما که ایشون کلی راه میروند و می دوند و کم کم از دیوار راست بالا میروند . سوم هم اینکه آنقده ماه و گله این پسر من که نگو ( دارم از حالا برای مادر شوهر شدن تمرین میکنم ) فقط یک کم غذا نخوره که اون هم بعد از سفر اخیرمون به مشهد مقدس کم کم داره درست میشه . آخه من رفتم پیش امام رضا گفتم امام رضا این موش من را غذا خور کن لطفا آمین . اینجوری اینه که کمی تا قسمتی بهتر شدیم . ولی هنوز قد نخود هستیم سفرمون به مشهد که آنقده با حال بود که نگو خودش احتیاج به یک سفر نامه جدا داره که حتما عنقریب باید بنگارمش خوب شما همه خوب هستین که ... کیاوش هم رفته مدرسه و کم کم داره با سواد میشه .


خوب از صبح ساعت 9 این نوشته را شروع کردم که مثلا بعد از کلی وقت زیاد زیاد بنویسم ولی الان ساعت 3 است و آنقده چرخیدم که اصلا وقت نشد به ما رییس نداشتن نیومده !!!قول میدم زودی بیام


قربون شوما خاتون

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 2:58 PM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger