سلام * دستم را گذاشتم رو دلم و ميگم " مامان جان اميدوارم تو هم مثل پسر خاله ات نوزاد خيلی گلی باشی " . آخه کيا خيلی ماه بود . اصلا بچه ونگ ونگی نبود . خيلی آروم و ملايم بود . پوريا ميگه که " نگار جان تو الان کيآوش را هم نيگاه کن . از ديوار راست ميره بالا . ببين 4 سال ديگه هم همين حرف را ميزني ؟؟" الان که کيا بزرگ تر شده ديگه نمی گذاره که مثل قبل فشارش بدی يا ماچش کنی .و سريع فرار ميکنه يا جای ماچ ها را پاک ميکنه . پارسال اين موقع ها خيلی مظلومانه ميگفت " فشار بس . ماچ تعطيل " !!!
* اين موشوی کوچولوی ما حواسمون را از همه چی پرت کرده . پاک از دست رفتيم . اين وبلاگ گرامی ما الان طفلکي يک ماهه که وارد ششمين سال زندگيش شده !!!ما هم که انگار نه انگار . يک موقعی اين وبلاگ مثل بچمون بود ها !!! ارديبهشت 81 بود که بنده بعد از تسخير کامل کامپيوتر منزل ( ازدواج کتی ) در اينجا را باز کردم . از اون موقع تا حالا کلی اتفاق افتاده و من الان با دلی قلمبه نشستم و همچنان دارم مینگارم .
* با پوريا رفتيم دنبال خريد وسايل موشوی کوچک . آنقدر قيافه دوتاييمون خنده دار بود که نگو . آدم اين مغازه ها بره بايد يک دائره المعارف با خودش ببره تا بدونه هر کدوم از اين چيز ها به چه دردی ميخوره . در کل اصلا خيال خريدن وسايل اضافه را ندارم .دوست دارم لذت خريد هرچيزی را تو زمان خودش داشته باشيم . مثلا از حالا برم رورئک بگيرم که بگم چی ؟؟يکی از بچه ها تا دمپايی و کفش دو سالگی هم خريد کرده بود و قبل از زايمان يک شوی تمام عيار راه انداخت . مثل اينکه اين کار را برای وسايل تازه عروس هم میکنند . ما ها هم که خدا را شکری تو اينجور کار ها خنگ . نه من استعدادشو دارم نه بنده خدا پوريا .فعلا به هوای خريد برای موش کوچک به دنبال کتاب خونه و کمد بزرگ کشو دار برای خودمو هستيم . هر جا ميری م مغازه دار با توجه به قيافه من با خنده مياد و ميگه : برای سيسمونی تشريف آوردين ؟؟ و ما با لبخند می گيم : نچ !!ما برای جهاز تشريف آورديم !!!
* اين جمله به دفعات شنيده می شود " زاييدن که کار ندارد " نمی فهمم چرا هر چی به ما می رسه آسون ميشه .البته چيزی وجود نداره که نشه با يک لبخند اجتماعی و گفتن جمله "ميبينيم شوما را فردا "( البته در دل )حلش کرد .
* واستادم دارم تابلو اعلانات را می خونم يکی از اين به اصطلاح آقايون محترم همکار آمده با يک لبخند مسخره ميگه " خانم فلان خوب دلت از شوهرت پره " !!!!آقا ما رو ميگی دهنمون باز موند اين هوا که يک کاره !! مرد گنده بدون اينکه ما با هم حتی ذره ای راه شوخی داشته باشيم که بشه اين جمله را جور ديگه برداشت کرد . اين آقايون گهگاهی خيال میکنند هر چی دلشون بخواد می تونند به طرف بگند و بخندن.دلم بدجوری می خواست با روش های جديد مهرورزی يک کم امنيت اجتماعی را حاليش کنم .