سلام * هيشکی مثل من نمی تونه از آقايون همسر زهر چشم بگيره و گربه ها را بصورت مداوم بر سر در حجله به ملکوت اعلا بفرسته . مدرک هم برای اثبات ادعام دارم . چند روز پيش پوريا می خواست دير تر از من بره سر کار . من هم صبح بلند شدم و کار هايم را کردم . و مثل خانم ها در را قفل کردم و آمدم بيرون تا پايه های مملکت را صافکاری کنم . فقط قرار بود که ساعت 9 زنگ بزنم تا پوريا خواب نمونه و بره . من هم آقا رسيده و نرسيده سر ميزم ديدم به به چه همه کار ريختن سرم و من بی خبر بودم . اين شد که اصلا حواسم از پوريا و بيدار کردنش پرت شد . تا ساعت 9:30 که خود پوريا بهم زنگ زد . من هم همچنان داشتم با اين رايانه عزيزم کشتی میگرفتم که بلکه محض رضای خدا يک کاری برای من انجام بده . تا صدای گوشی ام بلند شد تازه يادم افتاد که ای وای قرار بوده من بچه را بيدار کنم و يادم رفته . گوشی را برداشتم و با خنده گفتم که ای وای بببخشيد يادم رفت . می بينم که پوريا اون ور از من خندان تره . ميگه ببينم بچه تو ترسيدی من در برم که دسته کليد من را بردی !! من را ميگی . ميگم نه بابا من با کليد خودم در را قفل کردم . ولی آقا تا در کيفم را باز کردم آه از نهادم بلند شد . دسته کليد پوريا پشت در بود من هم با کليد اون در را قفل کرده و کليد را هم انداختم تو کيفم . حالا بچه بدون کليد مونده بود تو خونه . می گم ببينم حالا حتما بايد بری ؟؟ نميشه امروز بمونی خونه . من خيلی کار دارم نمی تونم بيام و نميشه هم که کسی را بفرستم که ... خولاصه اش که مجبور شدم ماشين بگيرم و برم در را براش باز کنم کليد را بهش بدم و برگردم . صحنه خيلی جالبی بود . هيشکی مثل من نمیتونه شوهرش را قفل کنه .
* آقا جان اگه تو اين دو هفته کسی دور و برت خونتون داره رانندگی میکنه در حاليکه چسبيده به شيشه و فرمون را مثل سکان کشتی چسبيده و دهنش مثل چی بازه و فرياد می زنه اول از همه خودتون را نجات بديد و به داخل منزل يا بالای درخت بريد برای اينکه حتی پياده رو ها و جوب هم از دست فرمون ايشون در امان نيست و دوم اينکه همانا بدانيد و اگاه باشيد که اون منم !!!! که بالاخره بعد از 3 سال تلاش شبانه روزی ، پوريا تونست من را برای گرفتن گواهينامه راضی کنه . البته من يک بار ديگه هم اين راه را رفته بودم ولی کار به امتحان دادن نرسيده بود . يعنی موقع امتحان دادن مثل دندونپزشکی رفتن در رفتم !!! ولی الان هفته ديگه بايد برم امتحان بدهم و راه فراری هم نيست کلی هم بايد آيين نامه جديد را مطالعه کنم . اينجوری ها ........ قربون شوما خاتون