نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام

* حرصم در آمده بود بعد که داشتم ماجرارا واسه يکی ديگه تعريف میکردم همه اش به کسی که حرصم را در آورده بود می گفتم "شتر " . می خنده ميگه ببينم تو به جز شتر فحش ديگه ای بلد نيستی بدی ؟؟؟ کلی فکر کردم که يعنی در اين دنيای متعلی من ده تا دونه فحش آبدار بلد نيستم که استفاده کنم . بعد شروع کردم به رديف کردن خوب اوليش که همون شتر دوميش بز ، سوميش گاو ، چهارميش خر !! بببخشيد ها اين که همه اش شد دامپروری !!!يعنی من با 29 سال سن فقط در زمينه جانوران چهارپا فحش بلدم ؟؟!! آهان يادم آمد احمق ، بيشعور ( ببخشيد ) . ببينم پدر سوخته هم جزو فحش ها حساب ميشه ؟خولاصه کلوم ديگه شروع کردم به ليست کردن از همين ساده ها شروع شد که آقا کار به جايی کشيد که خودم هم از نبوغ و استعداد خودم در اين زمينه چشمانم گرد شد و عرق شرم بر پيشانيم نشست و صد البته خيالم راحت شد که از نظر لغت نامه فحش چيزی کم و کسر ندارم . ولی فعلا با همين شتر خوشم .

* سخنرانی اقای سيد حسن نصراله داشته از تلويزيون پخش مي شده . کياوش هم داشته جلو تلويزيون بازی میکرده . بعد يک دفعه رو به پدرش می پرسه : اين آقا همکار خدا ست ؟؟

* کتايون دو تا متن برام فرستده بود خيلی با حال بود .
1- يک شرکتی يک گروه آدم خوار را استخدام ميکنه . رييس شرکت بهشون ميگه که حق ندارند افراد شرکت را بخورند و میتونند از همه امکانات تريای شرکت استفاده کنند . بعد از چند ماه که همه چيز خوب چيش میرفته رييس شرکت ميد تو بخش اينها و با اعتراض ميگه که : قرار بود شوما کسی را نخوريد نظافتچیه شرکت دو روزه که گم شده و خبری ازش نيست . رييس آدم خوار ها قول ميده که به موضوع رسيدگس کنه و اينکه ديگه تکرار نشه . بعد از رفتن رييس شرکت ، رييس آدمخوار ها برميگرده با عصبانيت به افرادش ميگه که : کدوم احمقی نظافتچی را خورده ؟ توی اين مدت ما اين همه مدير پروژه و رييس بخش خورديم هيچ کس نفهميد !!!! از اين به بعد يادتون باشه خوردن افرادی که کار میکنند ممنوع !!!! حالا حکايت بخش ما ست . بنده خدا آقای زحمت کش آبدارچی قسمت ، برنامه عروس اش بود و دو هفته ای را در مرخصی به سر میبرد ( تو اين زمينه هم آقای زحمت کش نشديم ) . آقا اين دوهفته بر همگان بسيار سخت گذشت و نبود آقای زحمت کش بسيار بسيار به چشم همه آمد .
2- يک رييس ، کارمند و منشی اش داشتند می رفتند برای ناهار که يک فرشته ظاهر ميشه و ميگه که برای هر نفر يک آرزو را بر آورده ميکنه . خانم منشی زود می پره جلو و ميگه اول من اول من . من آرزو میکنم که برم ي جايی کنار ساحل و بدون دغدغه آفتاب بگيرم و نگران کار و پول و اين چيز ها نباشم . فرشته ميگه باشه و در يک لحظه " پوف " منشی غيب ميشه . بعد کارمنده می پره جلو که من من !! من میخواهم که برم يک جايی با آبجويی ناتمام و خانمهايی خيلی خوشگل فبدون نگرانيه کار و پول . فرشته ميگه باشه و در يک لحظه " پوف " کارمنده غيب ميشه . فرشته رو ميکنه به رييس که خيلی خونسرد ايستاده بود و نگاه ميکرده و ميگه حالا نوبت شوما است . رييس جان هم میفرمايند که من میخواهم اون دوتا درست بعد از ساعت ناهار پشت ميز هاشون باشند . نتيجه اخلاقی اينکه هميشه صبر کن اول رييست حرف بزنه بعد تو صحبت کنی .نظر من هم اينه که باز صد رحمت به رييسه که اجازه داده ساعت ناهاريشون را باب دل خودشون بگذرونند .

* چرا من امسال نفهميدم که شهرام ناظری کنسرت گذاشته ؟؟؟!!!


قربون شوما
خاتون

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 3:23 PM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger