سلام * 50 سال برو عقب . جناب آقای ميزاسدالله خان عموی مادر من ( خدا رحمتش کنه ) با همسرشون اسباب کشی کرده بودند محل جديد . بعد از يک مدتی که همسايه ها باهاشون آشنا می شوند و کار از تعارفات روز مره همسايگی میگذره و به خاله خان باجی جون می رسه ، صحبت زير با همسر عمو جان سر ميگيره همسايه : مينا خانم اين آقا ( منظور عمو جان هستند ) چه همه شما را دوست دارند . هنوز به خونه نرسيدند صدای مينا جان مينا جانشون محله را بر می داره . چه همه قربان هيکل و صدای شما میروند ... همسر عمو جان با يک ذره بيشتر از کمی عصبانيت : اولا که من مينا نيستم و ايران خانم هستم . بعدشم که اين مينا مرغشه !!!! که اين همه قربون صدا و هيکل سياهش ميره !!! بنده خدا عمو اسدااله خان مرغ مينا داشته و کلی قربون صدقه اش ميرفته . اسباب حسادت همسر و بقيه بانوان محل !!!
* 30 سال برو عقب . خاله سيمين ( خاله کوچيکه من ) تازه ازدواج کرده بوده . عيد نوروز اول سر ميرسه و مراسم ديد و بازديد . خانواده مامان اينها روز اول بنا به رسم بزرگی و کوچيکی همه میرفتند دسته جمعی خونه عمه فريبانو . که ماشالله اين بانو خودش سلطنتی بوده و هست . اون سال وظيفه آوردن عمو اسدااله خان به منزل فريبانو را می سپرند به احمد جان ( داماد جديد ) احتمالا برای اثبات شايستگی !!!. عمو جان لقب ميرزا را داشته و به خلاصه ميز اسدالله خان صداش می کردند . از روز قبلش هی برای احمد جان برنامه آوردن ميز اسدالله خان را به منزل فريبانو توضيح میدادند . و اين بنده خدا هم از همه جا بيخبر فکر میکرده بايد از خونه عمو اسدالله خان ميز ببره خونه عمه فريبانو . کلی همه اش با خودش فکر میکرده که حالا اين وسط عمه فريبانو به اين با کلاسی ميز عمو را را مي خواد برای چی ؟ حالا خوب گيريم مهمون زياد و ميز کم ، کی می خواد ميز را تو ماشين جا بده . کی می خواد ميز را از کوچه زولبيايی خونه عمو بگذاره رو کولش و بياره تا دم ماشين ؟؟ خولاصه احتمالا بنده خدا احمد جان با همه اين فکر ها خوابيده تا روز موعود . خولاصه احمد جان ميره دنبال عمو و عمو جان در مقابل چشمان منتظر احمد جان تنها سوار ماشين ميشه و احمد جان هم با کلی رودرواسی می پرسه : عمو جان پس ميزتون کو ؟؟؟عيد ديدنیهای خونه عمو اسدااله خان را خيلی دوست داشتم . شکلات های سياه و سفيد . آبنبات های رنگی . نقل های بادومی . و دکوراسيونی ديدنی . تنها جايی بود که برای خوردن احتياج به تعارف نبود . لازم نبود خيلی مودب بشينی . خدا رحمتش کنه . هميشه کلی خوش تيپ و مرتب بود . قربوش شوما خاتون