سلام * زندگی مثل اين بانک های اطلاعاتی و نرم افزار های تحت شبکه است . به عنوان مدير سيستم و شبکه بايد برای کاربر های مختلف با توجه به ميزان اهميت کاريشون سطح دسترسی تعيين کرد . اين برای امنينت خود کار و بانک خيلی مهمه . لزومی نداره همه از برنامه های زندگی آدم خبر داشته باشند و روی اون نظر بدهند . لزومی نداره افراد تاثير زيادی تو تصميمات زندگی آدم داشته باشند . لزومی نداره آدم برنامه های زندگی خودش را باب ميل بقيه تنظيم بکنه !!!به بعضی ها هم کلا نبايد اجازه ورود به سيستم راداد.
* امسال کلی به خودم قول داده بودم که ديگه غر نزنم ولی مثل اينکه اصلا نمی تونم . شبانه روزی دارم غر می زنم .
* کياوش بايد لوزه هاش را عمل کنه . جانم موشه خالشه اين جوجه . رفته بوده برای ازمايش خون . پسره بهش گفته که اگه بلدی بشمری بشمر تا تموم بشه . کياوش هم شروع کرده : يک ، دو ، سه ، ....ده ، يازده ، دوازده ، ...نوزده ، بيست ، بيست و يازده ، بيست و دوازده ، بيست و سيزده !!!!
* از اونجاييکه حوصله خانم رييس خيلی بزرگ سر رفته بود . ما برای ايجاد سرگرمی و بالا بردن ضريب فرح بخشی ميز هامون را گذاشتيم روسرمون و تغيير دکوراسيون را آغاز کرديم . ولی بعد از اينکه همه يک دور با ميز هاشون چرخيدند و جاهای مختلف را امتحان کردند به اين نتيجه رسيدند که مدل اول بهتر بود اين بود که همه به سر جای خود بازگشتند البته من خيلی خوشحال شدم چون تونستم جای کامپيوترم را عوض کنم و از پشت در بيام بيرون و به ميز خودم نزديکش کنم. خولاصه اينکه ايشون بعد از اينکه تغييرات تمام شد اعلام فرمودند که خيلی به دلشون ننشسته . اينه که احتمالا در چند روز آينده تغييرات ديگری هم خواهيم داشت . خوشم مياد ازش . به جز اينکه خيلی خوشگله خيلی هم باحاله .