الهي بگردم در اين كه من خودم شخصا يك شاسكول منگولاي واقعي هستم شكي نيست حالا چه سهوا باشه و چه عمدا !!!سابقه طلايي ام هم گواه اين ادعا است . اين لغت شاسكول منگولا راهم اونجوري نگاه نكن جدا جدا هم ازش استفاده نكن بچه ام كلاسش خيلي بالا است !! قسمت بد موضوع تعميم يك خصوصيت به يك گروه بزرگ بود كه خوب انصاف هم نبوده . مثل اينكه خيلي ها ميگن خانم هاي شاغل فلانن يا اينكه خانم هاي خانه دار بهمانند !!! . ولي من قصدم اصلا چيز ديگه اي بود. من فقط ديروز نسبت به منشي يك آقاي پزشكي دچار حالت هاي خاص شده بودم كه با وجود حالت اورژانس مامان و نبود بيمار خاص در مطب حاضر نبود مامان را پيش پزشك بفرسته . فقط به خاطر اينكه مادر من وقت نداشت ( كه خوب وضعيت اورژانس خبر نميكنه كه بخواهي براش وقت بگيري ) . من تلفني با دكترش هماهنگ كرده بودم و به اين خانم هم گفته بودم كه داريم ميايم و وضعيت را هم توضيح داده بودم ولي ايشون همچنان اعلام ميكردند كه دكتر وقت نداره و شما فردا بايد بياين (اين خانم منشي جديد دكتر بودند ) و من هرچي بهش ميگفتم كه آخه نابغه من به تو ميگم من امروز وضع مريضم خرابه تو به من وقت فردا مي دهي فقط صداش را بلند تر ميكرد انگار كه من از پشت تلفن نمي شنوم مثلا !!! آخر سر ديگه تو مطب دچار حالت هاي خاص شدم كه " شما به عنوان منشي فقط واسطه بين بيمار و دكتري و نه چيزي بيشتر . من خودم با دكتر قبل از آمدنم هماهنگ كردم . تو با اتاقش تماس بگير و بگو كه مريضش اينجا است اگه اون گفت كه مريض بايد اينجا صبر كنه تا تو دلت خنك بشه ،من هم تا كي برات اين وسط ميشينم !! " بعدشم خودم به موبايل دكتر جان زنگ زدم كه ما تو اتاق انتظارت نشستيم و منشي ات اجازه ورود نميده !!! بنده خدا خودش آمد بيرون و مامان را برد تو ...آخر همه اين حرفها اينكه اين اولين منشي پزشك نبود كه من ديده باشم كه برخوردش اينجوري باشه ، آخريش هم نيست
خلاصه اون يك جمله نتيجه اين داستان بالا بود كه به خاطر نبود حوصله همه اش نوشته نشده بود و خوب ايجاد حالت هاي خاص كرده بود . در هر حال تقصير از من شما به دل نگير ...