*تعطيلات خود را چگونه گذرانديد ؟؟
والا تعطيلات ما با هدف و برنامه ريزي مسافرت به اصفهان آغاز وبا عدم مسافرت به اصفهان به انجام رسيد . كلي همه احاد ملت برنامه ريزي كردند و برنامه جشن و سرور و پايكوبي و اين حرفهاراه انداختند كه در آخرين لحظات بهم خورد و احاد ملت بدون ما در كنار زاينده رود لب كارون خوندند و به جشن و پايكوبي پرداختند . البته ما هم از اين فرصت استفاده كرديم و 40 تا كار مفيدي كه مونده بود همينجوري روي هم انجام داديم كه از همه آنها مهمتر همانا برنامه كسري خواب بود . كه من به تنهايي و به نيابت از پوريا كه همچنان پايه هاي مملكت را در برف و باران نگه داشته بود از اين امر مهم سر بلند و پيروز بيرون آمدم . قرار بود پنجشنبه بصورت همگاني و با اتوبوس !!بريم تاتر كه فقط سانس 11:30 شب بليط داشت كه خوب بنا به دلايل ذكر شده در بالا ديگه خيلي خيلي دير بود ... اين بود كه به خريد و شام و گشت همينجوري ختم شد.
* پنجشنبه ديديد چه برفي مي آمد ..خيلي با حال شده بود همه جا ..اميدوارم تا آخر بهار همينجوري باشه ...
*
كياوش را سه شنبه صبح از خواب بلند كردند كه بيارنش خونه مامان . خيلي با دلخوري بلند شده و گفته : حالا نمي شد ما يه امروز را خونه خودمون بمونيم !!! اينجوريه كه ميگن وقتي بچه زبونش دراز شد يعني ديگه بزرگ شده ...!!!!ميخندم ميگم خوبه حالا همه ديوار هاي خونه زري طفلكي سر شار از خط هاي بسته و خط هاي بازه و بنده خدا هر فيلم سينمايي را كه بگي براي اين بچه بازي ميكنه . ديگه نميشه خودم بايد برم دم اين بچه را بچينم .
* رفته بودم روپوش بگيرم . بعد از روپوش طبقه پايينش شلوار گرفتم وقتي ميخواستم براي پرو بروم نايلون روپوش ها را گذاشتم پيش پسره شلواري و رفتم براي پرو .
بعد هم آمدم شلوار و پلوورم را گذاشتم تو همون نايلون و آمدم خونه ماما اينها . آمدم روپوش را بپ.شم كه مامان ببنه ديدم اي دل غافل نايلون ها قاطي شده و اين روپوش ها ما من نيست !!! خلاصه موضوع كلي خنده دار شده بود . يك ذره روپوش هاي دريافتي اشتباهي را كه سه شماره برام بزرگ بود را براي خودم پوشيدم و راه رفتم و خودم را در سايز هاي متفاوت متر كردم . بعد زنگ زدم به روپوشي و موضوع را گفتم .خوشبختانه اون يكي خانم هم خيال نداشت روپوش هاي من را بوپوشه . يك خرج سفر فقط موند رو دستمون و عصر با جناب پريا رفتيم و روپوش تحويل داديم و تحويل گرفتيم ...
* بعد از سه روز تعطيلي نشستن ت اداره و كار كدن همانا بسيار سخت و مشكل ميباشد !!خوابم گرفته ساعت 11 هم جلسه داريم . بايد خودم را براي هرگونه حمله آماده كنم ... نمي دونم چرا هميشه بعد از هر تعطيلي اينجوريه ..انگاري مثلا من اعلام تعطيل عمومي كردم يا فقط مثلا من تعطيل بودم و بقيه داشتند گل لگد ميكردند يك جوري رفتار ميكنند كه انگاري آدم مثلا بايد وجدان درد گرفته باشه كه 3 روز خونه بوده ..اينجوري در راستاي اهداف سازندگي بنده كه اصلا وجدان درد نميگيرم اصرار نكنين ...!!!