سلام
* هفته كاري خوبي بود ..كلي سرمون شلوغ بود و با اين وجود اعصاب خوردي نداشت ..فكر ميكنم اين كه تو براي كي و با كي كار كني خيلي مهم باشه . رييسم يك نامه را بعد از يك ماه رو ميزش پيدا كرده بود كه آمار 2 سال آبي استان سمنان بود، كلا يك بانك اطلاعاتي را فرستاده بودند كه بايد بررسي مي شد و ميفرستاديمش يك دفتر ديگه اي كه هيچ كاري نميكنه و فقط حرف ميزنه و نامه تايپ ميكنه . مهلت نامه هم راستش را بخواهي تموم شده بود . درست چهارشنبه ساعت 3 بهم داد و من تنها كاري كه ميتونستم بكنم اين بود كه ببرمش خونه . خوشبختانه ( و از بعضي جهات بدبختانه !!!) اين 10 شب برنامه شب كاري هاي پوريا بود و من تو خونه تنها بودم واسه همين مشق نوشتن تو خونه مثل دفعه هاي قبل شكنجه نبود ..خلاصه يك شنبه كار آماده شد و با نامه و بند و بساط و يك گزارش مفصل و يك CD اصلاحي فرستاديمش دفتر مربوطه .اگه هر كس ديگه اي نامه را گم كرده بود و بعد از يك ماه پيداش ميكرد حاضر نبودم اين كار را براش بكنم يا حداقل كلي غر بهش ميزدم ولي رييسم كلي همه جا هواي همه كارشناس هاش را داره اينه كه نمي شد بهش غر زد . حالا اين هفته هم ما را فرستاده بودند يكي از اين دوره اجباري ها كه من كلي توش دانشمند شدم و ياد گرفتم كه چه جوري ميشه موس كامپيوتر را در دستانم بگيرم واسه همين فقط بعد از ساعت 1 را اداره بودم .. بگذريم . اين دفتر مربوطه كه ازش صحبت كردم هم داستانش طولاني است كار هاي جالب زياد ميكنه و نامه هاي جالب زياد مينويسه ( البته داستان مربوط به يك نفر است ) هميشه براي نامه هاش مهلت ميگذاره و چون خودش در جريان پروسه كار نيست زمان هايي كه ميگذاره خنده دار و گهگاهي اعصاب خورد كنه و جالب اينه كه هميشه آخرين مهلتش ميخوره يا به تعطيلي هاي رسمي يا جمعه !!! حالا امروز كه آمدم ديدم يك نامه رو ميزم است كه براش سه روز وقت گذاشته اون هم كاري كه حداقل كار يك هفته است و به قول تبريزيهاش خودشم براي كسي كه فقط بانك كار ميكنه و كار ديگه اي نداره و از همه جالب تر اينكه مهلتش تا جمعه است يعني من 6 بايد اين را تحويل ميدادم . ديگه صدايم در آمد و رييسم هم پشتم را گرفت و خولاصه كار به زد و خورد كشيد و اون ها هم خواستند برگ برنده رو كنند كه كم نيارن بحث اون نامه گم شده را پيش كشيدند كه خيال ميكردند ما هنوز جواب نداديم كه خوشبختانه دماغشان حسابي سوزان سوزان شد !!! البته خداييش كلي شانس آورديم كه جواب داده بوديم وگرنه حساب من با رييس خيلي بزرگ مي افتاد ..!!
* امروز براي هفته كارمند مسابقه شنا گذاشتند و من فقط تونستم بين اين همه جنگ و زد و خورد نيم ساعت اجازه بگيرم و برم جالب اينه كه كلي از مربي مون زدم جلو و در مقابل چشمان حيران همه اول شدم !!! خودم هم فكر نميكردم از الهام جلو بزنم .
* رييسم از فردا ميره مرخصي و تا آخر هفته بعد نيست ميره مسافرت اينه كه همه كار هاي مربوط به ايشون كه امضاي ايشون و رضايت ايشون را ميطلبيد بايد تا آخر وقت اداري امروز تموم ميشد كه باز هم خوشبختانه به مدد حضور جناب مهندس ش و دستان تند من در تايپ همه چي به موقع حاضر شد . فقط دكتر نبود كه امضا كنه !!!
* راستي من داشتم پريشب يعني يك شنبه شب بدون حضور آقاي داماد در تنهايي مطلق شيميايي شده و به ديار باقي ميشتافتم كه خدا نخواست و گفت حالا حداقل عروسي مسيحا را برو بعدا بمير !!! نمي دانم چرا سر برنامه هاي مربوط به مسيحا من هي تا دم پل صراط ميرم و بر ميگردم نفرين كي پشت سرمه خبر ندارم !!!( توضيح اينكه سر برنامه نامزدي هم آنچنان آب پريد گلوم كه كليه فرشتگان مقرب الهي را به چشمان خودم ديدم و حتي انتهاي صف انتظار پل صراط را هم مشاهده فرمودم ) حالا قول ميدم سر اولين فرصت مشروحش را به سمع و نظرتون برسونم
* همونجوري كه ما در بالا اعلام فرموديم مسيحا شنبه عروسيشه .آخه مسيحا جان مادر چرا اول هفته ؟؟ لااقل مي انداختي شب تعطيلي فكر بنده خدا ما را نكردي كه مرخصي نداشته بيديم!!! حالا جدا از شوخي چون من رييسم هفته ديگه نيست و خودم هم مي خواهم براي يك برنامه مسافرت چند روزه مرخصي بگيرم اينه كه مجبورم نه تنها شنبه را تا آخر وقت بمونم اداره بلكه يك شنبه را هم بايد در اداره حضور گرم خودم را نشون بدهم !!! اينه كه بعد از برنامه عروسي شنبه قيافه من در روز يكشنبه ديدني است !!! خولاصه كلوم اين كه قول ميديم بعد از عروسي بيايم كلي همه چي را تعريف كنيم ما كه بچه بد نيستيم كه ...!! هستيم ...!!!
* خوب الان من را از اداره مياندازند بيرون ..ناهار هم نخوردم الان غش ميكنم ميميرم ...خوش باشين و سلامت
قربون شوما خاتون