سلام
* آقا امروز من و پوريا خواب مونديم .البته تعريف خواب ماندگي در ديار ما يك جورايي متفاوت است مثلا بالاي شهر نشينان مرفه بي درد وقتي ساعت 9 از خواب بلند مي شوند مي فرمايند كه خواب موندند ولي ما خواب موندنمون هم شتري است .يعني اينكه به جاي ساعت 5:40 دقيقه ما ساعت 6 صبح از خواب بيدار شديم و اينجوري شد كه خاتون از سرويس جا موند و پوريا هم هل هل كنان به محل كار شتافت !!! البته اصولا خواب موندن ما خودش چند مدل است . يكي هينجوري است كه چون دو تاييمون كلي كار داريم مجبوريم هل هل كنان بدويم برويم سر كار و يكي يك مدل خوب و خوشگل است كه من كار آنچناني ندارم و ميمونم خونه و طفلكي پوريا هل هل كنان ميرود سر كار و يك مدل نوع سوم است كه دو تاييمون با همديگه تعطيل عمومي اعلام ميكنيم و به قول كياوش آموش !!!
* ديگه بعد از تقريبا 6 ماه كه ما خوب و حسابي جا افتاده ايم و همه هر جور دلشون خواست ما را پا گشا ( يا به روايتي پا گشاد!!! ) فرمودند ما جنابان تصميم گرفتيم يا به نوعي متوجهمون فرمودند كه ديگه نوبت ما بيده كه مراسم پا گشا را اجرا كرده و ملت را به منزل دعوت كونيم ..اين شد كه در يك تصميم گيري شبانه قرار تاريخ و تعداد مدعوين تنظيم شد اميد است كه تا روز واقعه برنامه ها تنظيم باقي بماناد و هيچي به هم نخوراد .اينه كه از همه داوطلباني كه مايل به شركت در اين گردهم آيي ميباشند دعوت ميگردد كه خودشون خودشون را دعوت فرموده و به من اعلام فرمايند ..با تشكر
* آقا بعد از عمري اين سه روز تعطيلي چسبيد . چهارشنبه را مهمون داشتم براي شام و كلي هنر نمايي كردم . نمي دونم دم كن هامو كجا گذاشتم كه هيچ كدوم را پيدا نكردم . اندازه هزار نفر هم برنج پختم كه تا 1000 روز منو پوريا كه قرار داريم اصلا برنج نخوريم مجبوريم كه برنج ميل بكنيم !!!پنج شنبه با خيال راحت تا 9 صبح خوابيدم همه كارهام را هم همون شب قبل كرده بودم و فقط مونده بود جاروي بعد از مهموني مي خواستم كه يك سر برم بيرون دنبال يك سري خريد كه يادم افتاد به فيلم هايي كه سيامك برام ضبط كرده بود و نشستم به فيلم ديدن . پوريا هم خوب آمد ديگه 7 خونه بود يك ته بندي كرديم و افتاديم تو خيابون ها چه همه خلوت بود همه مملكت اسلامي رفته بودند مسافرت .جمعه هم قرار بود با مهتاب برم استخر يك كم آفتاب بخوريم كه هوا به هم ريخت . اين شد كه تقريبا همه اش به استراحت و تجديد قوا گذشت . جا همتون خالي ..