نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام

* آقا اول از همه ما آمديم اينجا كه بر خلاف هميشه يك كم جانب آقايون را بگيريم ..آقا آمديم در همين مكان مقدس و از همين تريبون اعلام كنيم كه جديدا از جمعيت نسوان چيز هايي ديديم ما آقاجان كه به عمر شريفمان نديده بوديم !!و از كسايي ديديم كه آقا فكر ميكرديم همانا كلي هزار تا ميشناسيمشون (كه البته اين هم كشك است چون تو محل كار مگه چه قدر ميتوني كسي را تا بشناسي ) ولي به اين نتيجه رسيدم كه صد در صد حرفهاي قشنگ و رمانتيك و پروانه اي فقط ژست تبليغاتي است و پاي عمل كه ميرسه همه چي زمين تا آسمون متفاوت ميشه . و فكر كردم كه خوب بعضي حرفهايي هم كه آقايون راجع به خانوم ها ميزنند تو اينجور موارد صادقه و اينجوري شد كه همونجوري كه از اول مخالف زندگي از رو جملات قشنگ رو كتاب ها بودم الان هم شديدا مخالفت خودم را اعلام ميكنم و ميگم وقتي ادعاي عاشقي ميكني و حرفي مي زني كه خودت هم ميدوني نمي توني بهش عمل كني و فقط واسه قشنگي ميزنيش خواهشا حداقل سعي نكن كه با حرفهاي عجيب تر حرفهاي قبلي و كارهاي الانت را توجيه كني !!!

* آقا من با اين برنامه شب كاري هاي پوريا هم فيلمي دارم براي خودم .اولا كه همه فكر ميكنند بنده شاه شجاعم حساب نميكنند كه بابا خاتون از وقتي ازدواج كرده عوض شده ( اين مسئله را دوستان قبلا كشف كرده بودند !!!) نه تنها اشكش در مشكش شده بلكه دلش هم خيلي زود مثل گونجشك تنگ ميشه و نصفه شبها از صداي چيكه كردن آب ميترسه !!يعني تا وقتي موقع خواب نشده مشكل ندارم ها به محظ اينكه چراق ها خاموش ميشه خاتون هم انگاري موش ميشه !!!اينجوريه كه بنده كلي موارد ايمني را رعايت كرده و هزار تا در را قفل ميكنم و براي امنيت بالاتر بصورت كاملا مسلح ميخوابم !! اينجوري كه روپوش و شلوار و روسري ام را به روش يك درجه بهتر از صدا سيما ميگذارم زير تخت و يك عدد گوشت كوب هم مي گذارم رو پا تختي كنار ساعت و گوشي تلفن و گوشي موبايل تا در صورت حمله شبانه بتونم با رعايت موازين كامل اسلامي به دفاع از خودم بپردازم !!!حالا پنج شنبه اي چون صبح جمعه خونه هستم و براي اينكه پوريا پشت در نمونه كليد را از پشت در برداشته بودم .نصفه هاي شب بود كه از صداي كشيده شدن حفاظ آهني بيدار شدم . گفتم خاتون تموم شد آمدند به قول مامان بزرگم هتكم را وتك كنند !!! برا لباس پوشيدن وقت نبود طرف داشت با در كلنجار ميرفت كه بازش كنه . من هم ديگه اسلام را ول كردم و با همون هيبت گوشت كوب به دست راه افتادم چون ما خيلي با كلاسيم و خونمون دوبلكسه !!!از اتاق خواب ها تو هال معلوم نيست واسه همين با همون گوشت كوب راه افتادم آمدم تا دم در اتاق ( در مجموع سه قدم !! فكر نكنيد خونه ما خيلي گنده است ) بعد آهسته اون دو پله كه نماينده كلاس بالاي منزل ما است را آمدم پايين ديگه اون موقع جناب در را ياز كرده بود و آمده بود تو داشت كفش هاش را در مي آؤرد بهترين فرصت بود كه با گوشت كوب ( به قول ترك ها خودشم چوبي ) بزنم تو سرش كه ديدم بابا اين كه بچه خودمون است كه !!!كارش زودي تموم شده بود آمده بود خونه شانس آورد وگرنه ضربه را خورده بود اونوقت بيا و جواب ملت اسلامي را بده

* الان چند شبه بي خوابي زده به سرم . اين سري شب كاري پوريا اصلا بهم نساخته و تقريبا همه شبش را بيدار بودم ولي ديگه اين سه شب شاهكار بوده تو اين مدت زندگي مشترك اين اولين سري بي خوابي بود كه در راستاي تفاهم زندگي متاهلي زده بود به سرم و همه اش تا صبح رژه رفتم حالا وسط اين همه ديشب طوفان هم شده بود اسمون بود كه ميچسبيد كف خونه اينه كه ديشب هم خيلي خيلي خوش گذشت .جاتون حسابي خالي ....


* خوب مابريم يك كم مملكت سازي و برگرديم
قربون شوما و دريا
خاتون

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 2:17 PM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger