نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام

* اول از همه که اصلا نگران نباشِد بنده هنوز زنده هستم ...و نفسی مياد و زودی ميره
بايد به اطلاع برسونم که بعد از رايزنی های طولانی که بنده و جناب پوريا با هم انجام داديم بالاخره به توافق رسيدیم که با همديگه بريم مسافرت .آخه در راستای تفاهم شديدی که من و آقای داماد با همديگه داريم برنامه کاريمون به هيچ وجهی با هم نمی خوند و ديگه داشتيم مجبور میشديم که سوا سوا بريم مسافرت و حال کنيم اساسی !!ولی خوب خدا ياری کرد و تونستيم با تحمل هزاران بدبختی در محيط کار روسا را راضی کنيم که بابا ما خواسته بوده دلمون که بريم مسافرت ...اينجوریها بود که يک مدتی را به اندازه چهار پنج روز را در سواحل دريای خزر گذرونديم و از همه با حالتر اينکه وقت کرديم و تا ماسوله هم رفتيم .جامون خيلی خوب بود درست لب آب و خدا هم تو سياست خارجی اش سنگ تموم گذاشت و هوا عالی بود ..اينجوريا بود که کلی هم خدا هوامون را داشت و جو تر از زلزله ما را راهی کرد بطوریکه خوشبختانه جايی بوديم که اصلا تو جاده متوجه زلزله نشديم ..ولی خداييش وقتی آدم تقويم را نگاه نکنه و روز تولد به اون مهمی را روز عزای عمومی اعلام کنه همين ميشه ديگه خدا عصبانی ميشه داد میزنه همه جا میلرزه !!!! اينجوريه که بنده در راستای اهداف سازندگی به همگان توصيه میکنم قبل از اعلام هرگونه عزای عمومی تقويم را درست حسابی نگاه کنين ..اينجوريها ...

* آقا درست بعد ا اون مسافرت با حالی که رفتيم چون هم من و هم پوريا يک خورده تو حفظ پايه های مملکت کوتاهی کرده بودیم خروار ها کار ریخت رو سرمون اينجوری که بنده را فرستادند برای یک دوره مشترک سازمان نقشه برداری و پوريا هم کارش بصورت شيفت گردان شب و روز شد ..اينجوری شد که بنده هزار روز از کامپيوتر اداره و خونه بدور بودم ...ولی حالا این کار خودم تو سازمان نقشه برداری به جز ساعات طولانی که داره مشکل ديگه ای برام نداره چون مسيرش برام راحته زياد تو ترافيک نمی مونم .فقط مشکل ساعت های طولانی اش است ..حالا من نخوام دانشمند و فيلسوف بشوم کیو بايد ببينم ..ولی اين مسئله کاری پوريا برام سخته بخصوص اون هفته ای که شب هاش نيست .نه میتونم درست حسابی خونه خودمون بمونم و نه خونه مامان اينها ...از همه بد ترش اينه که زياد هم را نمی تونيم ببينيم چون صبح ها من خيلی زود از خونه می روم بيرون و اون حدود ساعت 10 می رسه و عصر ها هم تا من برسم تقريبا ديگه رفته خيلی خوش به حالمون بشه يک ساعت مشترک پيش هم هستيم ...حالا کی گفته بود زندگی آسونه بياد دو کلوم با هم اختلاط کنيم

* هزار تا کار دارم تو خونه ..آقا اين خانه داری هم عجب دردسری است ها ...کلی هم خريد مونده که بايد با پوريا وقت مشترک پيدا کنيم بريم سراغشون .ديگه یخچال خونه به مرحله ليسش ( ليسيده شدن !! ) رسيده !!!

خوب فردا بعد از دو هفته و نصفی می روم اداره خودمون برم ببينم هنوز اونجا ميز دارم یا ما را انداختند بيرون ..

قربون شوما
خاتون بازگشته ..

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 3:22 PM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger