سلام
* جالبه امروز بعد از دو روز تعطيلي صبح بلند شدن اصلا برام سخت نبود .ولي الان تو اداره نشستن برام سخته ...تقريبا كسي نيست اكثرا امروز را مرخصي بودند .من هم با وجود اينكه برنامه خاصي نداشتم دلم خواسته بود كه نيام ولي رييسم يك شنبه ازم قول گرفت كه چهار شنبه حتما حضور گرم خودم را در معاونت نشون بدهم تا كسي يك هويي دلش برام تنگ نشه ...!!ووووي صداي خنده ترسناك رييس خيلي بزرگ داره مياد ..بر وزن قصه حسن و خانوم حنا !! بو مياد بوي رييس خيلي بزرگ مياد !!!
*دو شنبه ديدن ميدون نور خنده دار بود ..از چند روز قبل به قول خودم ميدون را جلد كرده بودند و دو سه تا لودر هم آورده بودند كه ما هر دفعه رد ميشديم اين پوريا ي ما كلي قربون صدقه لودر ها ميرفت !!! (چه هوو هايي دارم من ) تا اينكه دو شنبه پوريا درجه رمانتيك خونش زده بود بالا و زود آمده بود خونه كه ناهار را بريم بيرون .گفت خاتون ميدون نور را نصفش را صبح لودر انداختند و زير و روش كردند .اولين فكري كه به ذهنم افتاد گل ها و درختهاي ميدون بود ..آخه خيلي خوشگل شده بودند بخصوص گل هاي سرخ و شب بوش و درختچه هاي تزيينيش ..نزديك ميدون كه شديم ديديم اوووواااا چه خبره آنقدر شولوغ بود كه نگو اصلا نمي شد ميدون را دور زد .مثل اين فيلم ها كه نشون ميده مثلا شهر افتاده دست مردم و كسي نميتونه كاري بكنه .مردم ماشين هاشون را هر جا گير آورده بودند پارك كرده بودند و افتاده بودند تو ميدون و داشتند گل ها و درختچه ها را ميبردند همينجوري بقل بقل بوته گل سرخ و شب بو بود كه مي بستند تو پارچه هاي مشكي كه براي عذاداري دور ميدون گذاشته بودند و ميبردند ..يكي كه بي انصافي نكرده بود يك درخت بيد مجنون به چه گندگي را كنده بودد و كول كول داشت ميبرد !!! كلي شمشاد و درختچه بود كه داشتند با دست خالي زمين را ميكندند كه ببرند .بعضي ها هم زود تر فهميده بودند رفته بودند بيل و كلنگ و گلدون و سطل آورده بودن ..خولاصه كلي اوضاع خنده دار شده بود ..ميخندم ميگم ببين مملكت مثلا قانون داره مردم اينجوري ميكنند ..اگه خداي نكرده يك روزي اوضاع جوري به هم بريزه كه كنترل مردم از دست همه در بره چه وضعي كه پيش نمياد !!!!حالا اونوقت عصر تو اخبار ميگفت كه با هماهنگي مسئولان و آماده سازي امكانات گل ها به مردم اهدا شده !!! عصر كه داشتيم ميرفتيم خونه مامان بزرگ پوريا ميدون صاف صاف شده بود فقط چمن ها مونده بود كه اون هم از يك جايي آمده بودن و داشتند لوله لوله ميكردند و ميبردند !!!
* ايني كه ميگم فقط براي نشون دادن تفاوت هاست نه اينكه بگم چي خوبه و چي بده .يكي از همكارامون اوايل بهمن نامزد كرد .تقريبا يكي دو هفته قبلش هم تازه تو بخش ما شروع به كار كرده بود و با وجود اينكه غريبه بود ولي كلي با همه زود خودموني شد يعني با وجود اينكه من يك هفته بيشتر نمي شناختمش و تو اون يك هفته هم زياد كارم بهش نيافتاده بود مي دونستم كه دو تا خواستگار داره و قراره يكي را انتخاب بكنه ...عروس خانوم همسن هاي ماست و آقاي داماد 36 سالشه يعني تقريبا 10 سال فاصله سني داره منظورم اينه كه ديگه بچه نيست ..تقريبا سه ماه از اعلام نامزديشون ميگذره ولي هنوز همديگه را به اسم كوچيك صدا نميكنند .با هم دست ندادند و هنوز آقاي داماد تو چشمان عروس خانوم نگاه نكرده .حالا الهي من بگردم اون دفعه نمي دونم داشتند چي ميخوردند كه دستشون به هم خورده بود اين دختر آنقدر هيجان زده شده بود كه حتي وقتي تعريف ميكرد هم چشماش برق ميزد !!..اين عروس خانوم ما خداييش خوشگله ازاون دختر خوش چشم و ابرو هاست .حالا آقاي داماد فرمودند كه تو چرا هميشه اينهمه ابروهات تميزه ...بهتره بگذاري يك كم پر بشه تا قيافه ات دخترونه تر باشه تا شب عروسي يك دفعه تغيير كني ..فتوي بعدي ايشون راجع به آرايش بوده كه من كمتر ديدم اين دختر آرايش داشته باشه وقتي با داماد قرار داره از همين اداره ميره من قيافه آرايش داشته اش را ديدم .آقاي داماد فرمودند كه بهتره ديگه آرايش نداشته باشي چون دوست ندارم كسي تو خيابون براش جلب توجه بشه .جالبه كه تو يكي از قرار هاشون بهش دستمال داده تا آرايشش را پاك كنه و تو قرار بعدي گفته كه انگاري باز هم دستمال ميخواهي ..البته همه اين ها را شما با لحن مهربوني و عاشقانه بخونين ..بطوريكه الهي بگردم وقتي براي من تعريف ميكرد آنقدر با ذوق ميگفت كه بهم دستمال داده تا صورتم را پاك كنم كه آدم دلش نمي يومد چيزي بگه ..ولي انگاري قيافه من خيلي عجيب شده بود كه خودش توضيح داد اين نشونه غيرتشه و من از مرد هاي غيرتي خوشم مياد ..ميگم آخه اين مسئله جزو آزادي هاي شخصي تو هست و عملا ربطي به داماد نداره .مگه تو براي جلب توجه آقايون آرايش ميكني ؟؟( قبول كنيد مدل آرايش براي جلب توجه با آرايش عادي متفاوت است )مثل اين ميمونه كه تو بهش بگي ريشت را نزن چون وقتي ريشت را ميزني و مرتب ميشي من نگران ميشوم كه خانوم ها تو خيابون تو را زيادي نيگاه كنند !!! من هميشه سعي ميكنم تو مواردي كه به طور كامل مربوط به خودم است و لطمه اي به كسي نميزنه اول خودم را و سليقه ام و احساسم را در نظر بگيرم...حالا بنده خدا قيافه اش هر روز هپلي تر از قبل ميشه كه باب دل آقاي داماد باشه ...آقاي دامادي كه با 36 سال سن ادعا ميكنه كه بزرگ شده به خودش حق ميده كه راجع به خصوصي ترين مسئله نظرش را بدون در نظر گرفتن خواست طرف مقابلش حاكم كنه ..قبول دارم كه با توجه به فرهنگي كه همه ماها توش بزرگ شديم اين مسئله كاملا قابل قبول است ولي حداقل بهتره آدم به عنوان انساني كه حق انتخاب و زندگي داره يك خورده در مقابل خواست زوري مقابله كنه ..حداقل بگه كه دوست نداره ..نه اينكه مثل بز سرش را بندازه پايين كه ...آخه با مرام زندگي مشترك اين نيست كه تو هموني بشي كه اون مي خواد و اون هموني بشه كه تو ميخواهي اون هم در عرض مثلا 2 ماه !!! زندگي مشترك خوبيش به اينه كه بتوني از تو تفاوت ها واسه خودت تفاهم بسازي ...ميدونم سخته .خيلي سخته ..حتي اگه طرفت را خيلي بشناسي و باهاش بوده باشي هم سخته ولي باور كن شعار ايده آليستي نيست ..زندگي مشترك اون نيست كه طرف بخاطر عشق يا شدت دوست داشتن از هرچي كه براش مهمه ومعياره بگذره.. يا براي اثبات علاقه اش كار هاي عجيب بكنه و من هم بهش افتخار كنم كه آره آنقدر دوستم داره كه بدون من نفس نميكشه .....نمي دونم ميگيري چي ميخواهم بگم يا نه يك خورده توضيحش سخته ..اين حس مالكيت كه تو افراد نسبت به هم ايجاد ميشه و حق زندگي نرمال را از طرف مقابل ميگيره( چه دختر چه پسر ) حرصم را در مياره بخصوص وقتي به عشق تعبير ميشه. علاقه واقعي اونه كه وقتي يكي داره تو خوابگاه از سرما يخ ميزنه يكي ديگه براش بخاري ببره حتي اگه راهش ندهند .علاقه واقعي اونه كه حتي وقتي داري باهاش بحث ميكني تو چشماش نگاه كني و بفهمي كه چقدر دوستت داره و تو هم چقدر دوستش داري ..من هم انگاري امروز زده به سرم دارم ميبافم به هم ....
*آقا من همچنان از خونه به دليل عدم هماهنگي مودمم با سيستم پالس منطقه به شبكه جهاني متصل نيستم واسه همين رفتم تا شنبه ..خوش باشين و سلامت
از روز هاي تعطيل هم خوب استفاده كنين و به اوني هم كه خيلي دوسش دارين و ميدونين كه زندگي بدون حضور شاد وبا روحيه اون امكان پذير نيست يك كم آسون بگيرين ..دستش را بگيرين تو وچشاش نيگاه كنين اگه خيلي با حالين ،امكانات هم دارين و از خودتون مطمئنين كه كار به جاهاي باريك و احيانا كلفت !! نميكشه بقلش هم بكنين ..لازم نيست چيز خاصي هم بهش بگين خودش همه چي را ميفهمه اينكار را حتما بكنين چون اگه الان نكنين يك وقت ديدين 20 سال گذشته و همه فرصت ها را از دست دادين يا تو روزمرگيها غرق شدين
قربون شوما و دريا
خاتون كه انگاري زده به سرش