نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام
* ديروز يك روز خوب بود ..عصر يك روز فقط براي من و عصر يك روز فقط براي پوريا.. ديروز حنيفا با هام تماس گرفت كه اوليا و خواهرش تهران هستند و اونها الان با گلشن منتظرند تا مصاحبه خواهر اوليا تموم بشه و ميتونيم ناهار را با هم باشيم.ولي من چون ساعت از يك گذشته بود و ساعت ناهاريم تموم شده بودو به خاطر آماده باشي كه اين هفته را كامل به همت رييس بزرگ توش به سر مي برديم نمي تونستم خروجي بگيرم و با بچه ها باشم اين شد كه قرار گذاشتيم بعد از ساعت اداري بيان با هم بريم خونه ما .بگذريم از اينكه سرويس سيد تصادف كرد و كلي معطل شديم ولي تو خونه خوب بود بعد از هزار سال بچه خوابگاهي هاي دانشگاه تبريز دوباره دور هم جمع شديم ..مي خنديدم ميگفتم خوشم مياد خونه من الان درست مثل خوابگاه است هيچ نظم و ترتيبي توش ديده نميشه ..خولاصه عكس هاي نامزدي و عروسي را ديديدم و فيلم ها را با بحث و بررسي كلي ملاحظه فرموديم .موقع راه افتادن از اداره زنگ زدم به پوريا كه اينجوريه اون هم ما ها رو ول كرد واسه دل خودمون و خودش رفته بود سراغ كتاب ..رفته بود واسه خودش چرخيده بود و سه چهار تا كتاب هم گرفته بود و برگشت ديگه ساعت نزديك 8 بود شام خورديم و فيلم آخرين سامورايي را ديديم ..كيفيت صداش خيلي بد بود بعضي جاها كلا نامفهوم ميشد و موسيقي روي صدا ها را مي پوشوند ..ولي در مجموع بد نبود ..اينجوري بود كه بعد از مدتها دو تايي يك بعد از ظهر را براي خودمون داشتيم سه تا كتاب لو لو لو ( كياوش ما به كوچولو ميگه لو لو لو ) هم واسه من گرفته بود ..خلاصه اينكه ديروز روز خيلي خوبي بود
*از كياوش گفتم دلم خواسته بود از فرهنگ لغتش هم بگم
آله=خاله ،آله پوريا = خاله پوريا !!! يا خاله و پوريا !!! ، نُنِه = گنده ، لولولو = كوچولو ، عبق= عقب ،لولولا = شوكولات ، لَلالَ = لواشك ،آموش = خاموش .معمولا وقتي تلويزيون را خودش خاموش ميكنه اين را ميگه . ميگه ديگه آموش !! وقتي هم بهش ميگي بچه چرا خاموش ميكني با قيافه حق به جانب نگاهت ميكنه و ميگه هيچي نداره !!!
يك شعر با حال هم هست كه من و كيا با هم ميخونيم و اول يك جور ديگه بود بعدش خود كيا تغييرش داد يك جور ديگه شد ...
اينجوري بود كه يك بيت را من ميخوندم و يك بيت را كيا
خاتون= كتري آب جوشم

كيا = اُل اُل ( قل قل )..
خاتون= دارم ..

كيا= مي نونَ ( مي جوشم )
خاتون = يك وقت به من ...

كيا= دَ نَنَ نَني ( دست نزني )
خاتون= خيلي خيلي

كيا= داعَ من ( داغم من )
خاتون= اين كار كارِ ...؟
كياوش در مراحل ابتدايي = مامانه
كياوش در مراحل وسطي = كيايه
كياوش در آخر بعد از آموزش هاي لازم = دو تايي ( يعني مامان و كيا با همديگه )
اينجوري ها آخر هته خيلي خوبي داشته باشيد

خوش بگذره تا شنبه كه من آمدم اداره
قربون شوما
خاتون

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 2:27 PM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger