نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام

*آقا ديديد چه باروني اومد ديشب ..چه رعد و برق هايي بود من كه سه متر از جام پريدم و كلي چسبيديم به جناب داماد كه طفلكي از پرش و فرياد من كلي چشاش گرد شده بود .
*اينروز ها نمي دونم چي شده كه پوريا مرتب سر درد داره قبلا سر درد هاش دو روزه بود و ميگذشت ولي الان تو سال جديد تقريبا مرتب سر درد داشته حالا من بعد از دو ماه بهش نساختم ، شرايط كاريش سخت شده ، يا چيزه ديگه من بيلميرم
*ديروز عصر كه بارون تازه قطع شده بود تا دم دم هاي غروب هوا به قدري قشنگ شده بود كه نگو ..آدم دلش مي خواست بره كلي هوا قورت بده ..كوه هاي خوشگل تهران كه من كلي عاشقشونم بنفش بنفش شده بود و تا نصفه هاش را مه و ابر گرفته بود ..كلي هم همه ابر ها و آسمون خوشگل بود خلاصه ضريب رمانتيك هوا شديدا بالا بود ..اتاق خودم خونه مامان اينها كل ديوارش پنجره بود رو به كوه و چون ارتفاع بالا بود فقط آسمون بود و كوه ..كلي با هاش حال ميكردم مي رفتم رو تخت وايميستادم و مدتها از پنجره بيرون را نگاه ميكردم .خوبي اين خونه هم اينه كه پنجره پذيرايي و اتاق خواب آبي رو به شمال و كوه است و من از اين نظر دچار كمبود نمي شوم .يك خوبي بزرگ ديگه اين خونه اينه كه تو يك كوچه خيلي پهن است و خونه هاي روبرو از هم خيلي فاصله دارند و پنجره خونه ها تو دل هم باز نمي شوند بخصوص اينكه اكثر خونه هاي روبرو خونه هاي حياط دار هستند با حداكثر سه طبقه..اينجوري كه اينجا هم من گهگاهي كه هوا مثل ديشب عالي ميشه كلي پشت پنجره ها با كوه ها و رنگ هاشون كيف ميكنم
* آقا ديروز من به اين نتيجه رسيدم كه اگر تو تهران ما هم مثل شهر هاي اروپايي هر روز بارون مي آمد كلي تهرانمون خوشگل مي شد ..دو تا فصل تو تهران حرف نداره يكي بهار است ( در حد فروردين تا اواسط ارديبهشت ) و ديگه پاييز..البته جالبيش اينه كه تو تهران فصل ها به طور كامل از هم مجزا است و تو تغيير فصل را كامل مي بيني ...
*نمي دونم چرا ولي خيلي چيز ها كم كم اهميتشون را از دست مي دهند .حالا شايد هم نه اينكه ديگه مهم نباشند ولي ديگه درجه اول اهميت را ندارند مثلا قبلا اشتراك يك ساله يا شش ماهه اينترنت داشتم و وقتي قطع مي شد يا تموم مي شد مي مردم تا دوباره وصل بشه ولي الان نزديك دو ماهه خط ندارم يا اون موقع حتي اگه خط نداشتم وقتي كامپيوترم مشكل دار مي شد و يك مدت پيشم نبود انگاري يك چيزي را گم كرده بودم و تا دوباره بياد كلي جاش خالي بود ولي الان گاهي حتي يادم ميره كامپيوتر هم دارم ...حالا هم قضيه موبايلم است قبلا اگه دو سه ساعت پيشم نبود حتي اگه كار واجب هم نداشتم كلي جاش خالي بود و انگاري يك چيزي كم دارم ولي الان گاهي ميشه چند روز جاش ميگذارم اداره يا خونه مامان اينها و انگار نه انگار يا حتي كلي پيش مياد كه با خودم همراه هست ولي يادم ميره كه روشنش كنم !!! اينجوري ...به كتي گفتم مي خنده ميگه خوب اينها هم شدن مثل يخچال و گاز و اينجور چيز ها حضورش را حس نميكني ولي آقا وجودشون خيلي لازمه و زندگي بدونشون لنگ ميمونه ...
*من را كه ميبينيد اينجوري دارم تند تند اظهار فضل ميكنم براي اينه كه رييسم هنوز نيومده ولي از اونجاييكه ديشب آسمون تهران تركيده بوده تا اونجاييكه دلت بخواد كار دارم .اينه كه گوفتم تا نيومده كه خرم را بگيره و ول نكنه كار هاي مهم تر را انجام بدهم ...

* به قول زهرا اين متن به مرور تكميل ميشود ..

قربون شوما و دريا
خاتون

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 8:39 AM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger