نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام
خوب تاسوعا عاشورا هم آمد و رفت ...تاسوعا را مثل اين چند سال از صبح خونه حنيفا اينها بودم .من بودم و گلي ..البته گلي از شب قبلش بود به قول خودش از گل شروع كرده بود من هم صبح به عنوان اولين علمدار ( يا در اين مورد خاص چاقو دار )وارد صحنه شدم و افتاديم تو جون سبزي ها .اول از همه كه تقريبا بعد از هزار سال اين دو روز اولين تعطيلي پوريا بود .كلي دلم سوخته بود كه بخواهم كله سحري بيدارش كنم .گفتم فوقش با آژانس ميرم .بعد صبح كله سحري ساعت 6:30 آمده منو بيدار كرده كه پاشو دير ميشه .ميگم بچه مگه تو خواب نداري .ميگه پاشو دير ميرسي ها .ميگم آخه مگه مدرسه است كه رام ندهند ..اينجوري ها بود كه بنده راس ساعت 7:30 اونجا در منزل حنيفا اينها بودم ..مامانش ميخنده ميگه ماها دعاهامون را براي شما دوتا كرديم ..دعا كرديم اينشاا..خدا يك فروند دوقلو به شما بده كه خودشم ( به قول تبريزيهاش !!!) به جاي مامان بهت بگه بابا* !!..مي خندم ميگم مامان حنيفا خانم باور كن اگه دوقلو شد ميارمشون اينجا ميگم اين اثرات آش است مال خودتون!!!..
* توضيح اينكه آقا كيا خواهر زاده من تازه كه به حرف افتاده بود به من ميگفت دايي!! همه مي خنديدند من هم ميگفتم الهي من بگردم بچه ام درست توجيه نشده !!!خولاصه تا مدتها فكر مي كرد من داييشم و كلاس فشرده هايي هم كه من براش گذاشتم افاقه نكرد الان تازه چند ماهه كه آله نيا !! صدام ميكنه اينه كه واسم دعا كردند بچم به جاي مامان بهم بگه بابا ..حالا به پوريا قراره چي بگه آنجاش را من هم نمي دانم!! الهي من بگردم سر مراسم عروسي سفره را كه انداخته بوديم ازش پرسيدن كه رو صندلي قراره كي بشينه گفت آله نيا و كيا !! بعد ميگفتن كه پس پوريا چي ..يك كم فكر كرد ،دستش را تكون داد و گفت پوريا اداره !!!( يعني اينكه پوريا بره اداره !!!)
خولاصه اينكه كلي سر آش خنديديم .پياز داغ را سپرده بودند دست من .آقا من هم بد تراز هرچي كنس است پياز داغ قسمت ميكردم...عوضش تا خودم دلم خواسته بود بهش ناخونك زدم !!!بعد از ظهر هم با پوريا رفتيم خونه عمشون كه قيمه ميدادن اونجا هم كلي هوار تا خوب بود و صد البته خوشمزه بخصوص قسمت سيب زميني سرخ كرده و ته ديگش ...اينجوري ها ...الان هم بنده را ميبيني در سر كار به سر ميبرم و رييس عزيزم نميدانم كوجاست !! ولي رييس بزرگ بعد از تقريبا يك ماه غيبت شنبه از سفر هند برميگردند .باز جاي شكرش باقي است كه همسر دلبندشون تا بعد از عيد در تعطيلات به سر ميبرند ..اين هم ( سفر رييس بزرگ و همسرشون به هند )از جمله بهترين هداياي عروسي بود كه به بنده اهدا فرمودند ...

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 1:03 PM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger