نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام
و دوباره اداره

آقا هنوز هيچي نشده دوباره من بايد بيام اداره ...اصلا نفهميدم كه تعطيلات چه جوري شروع شد و چه جوري تموم شد ..امروز صبح بعد از تقريبا يك هفته به ظاهر تعطيلي باز هم صبح راس ساعت 5 :30 از خواب بيدار شديم البته بنده را كه مثل سال گذشته با كتك از خواب بيدار كردند و طفلكي پوريا گفت چون معلوم نيست سرويس داشته باشي خودم ميبرمت اينجا بود كه آقا همانا بنده كلي خوندم كه اگه عشق همينه اگه زندگي اينه ...!!!! و از اينجور حرفها و بعد براي بار هزارم گفتم كه اي كاش من يك خانه دار بودم و كاري جز رفت و روب وپختن غذا براي سرور منزل نداشتم !!!و از صبح مي شستم گلبرگ هاي گل هاي قالي را مي شمردم و شعر معروف دوستم داره دوستم نداره را سر مي دادم !!! بعد هم گفتم ببين پوريا، جان من بيا محض رضاي خدا غيرتي شو بگو من دوستم نميره خانمم كار كنه !!!خداييش خيلي به قيافت مياد ها !! باور كن !!!ولي آقا اينگار نه اينگار اين جناب همسر خان ما از بيخ و بن اصلاح طلب و موافق برابري حقوق نسوان و از اينجور حرفهاست و اصلا راضي نميشه من را خونه نشين كنه حتي اگه من خودم را در اين راه بكشم !!البته بنده از هيچ روشي فروگذار نكرده ام و نميكنم و چند تا پيشنهاد بي شرمانه و ناموسي به پوريا دادم بلكه خود به خود چهار ماه مرخصي بهم بدهند ولي با مقاومت شديد جناب داماد مواجه شدم و و نقشه هاي شومم همه نقش بر آب شد !!!( بنده خدا با چشماني گرد كلي نيگام كرد مثل اون موقع ها كه فرياد ميزدم تو خواب بيدارش ميكردم !!)
آقا از اين حرفها بگذريم تعطيلات نصفه نيمه ماخيلي خوش گذشت ..يعني جالب بود اولين سال تحويل دو نفره و از اينجور حرفها كه بنده بر خلاف هميشه كلي آبغوره گرفتم و كلي وقتي با مامان جانم حرف ميزدم آبفشاني كردم و از اين حرفها ..من نمي فهمم اين پوريا با ما چي كار كرده اشكمون در مشكمون شده !!!تقريبا تعطيلات را تهران نبوديم بعد از هزار سال به همت پوريا با كتي و سيامك رفتيم اسكي و بنا به اصرار من و براي تازه شدن خاطرات دوران جواني رفتيم دربند سر ( البته دليلي اصلي بسته بودن راه ديزين بود و خوب اينكه من از پيست شمشك مي ترسم !! ) ..هوا خوب بود ، يعني هوا خيلي خوب بود ..ولي روز آخر ديگه پيست بد شده بود ..برف ها آب شده بود و براي باد سردي كه داشت يخ زده بود بعضي جاهاش هم شل برف شده بود ولي در مجموع به هزار و سه تا دليل خيلي خوش گذشت ..يك خوبي كه پوريا داره و يا شايد از نظر عده اي يك بدي كه داره اينه كه تو كار هايي كه به من مربوطه تا زماني كه من دخالتش ندهم دخالت نميكنه ..به قول خودم ما از جمله زوج هايي هستيم كه كلي كار هاي تنهايي مي كنيم و در عين حال كلي هم كار هاي دو نفره ميكنيم !!! اينجوري بود كه نه زياد من را به دمش ميچسبونه و نه خودش خيلي بهم ميچسبه يعني راستيتش فكر ميكردم ديگه اون استقلالي كه داشتم را ممكنه نداشته باشم كه خوشبختانه هنوز دارمش ...حضور كتي و سيامك هم عالي بود .روشي و سعيد هم واسه خاطر آقا كيا نيومدن وگرنه مي شد يك عالمه روشي را با جاده و پيست و اينجور چيزها به ياد قبلن ها دست انداخت ...آخه اون موقع كه من و روشي ميرفتيم اسكي روشنك اصلا خوشش نمي يومد يك جورايي مي ترسيد و فقط به خاطر اصرار بابا همراه ميشد يادمه هميشه از ميزان قنديل هاي توي جاده ، اونجا هايي كه كوه سوار جاده ميشه شكايت ميكرد ...خولاصه جاي همه دوستان خالي ..سال ديگه همه با هم ....حالا حساب كن با اون حال بر ميگشتي بعدش بايد ميرفتي عيد ديدني هاي 1000 امتيازي !!!هنوز كلي جا مونده كه نرفتيم و هنوز هزار جا مونده كه زنگ نزديم ..خيلي جا ها را هم با اون وضع خراب تلفن ها و صد البته بي تلفني ما ( به خاطر كم لطفي مخابرات عزيز !! ) فقط پيغام گذاشتم و تبريك گفتم ..اينجوري ها ..كلي هم ماجرا داشتيم تو عيد كه حالا يك كم بيوفتم دوباره رو روتين كار هاي اداره ام تعريف مي كنم ..فقط بهترين خبر اينه كه تا آخر هفته تلفن ما درست ميشه و من مي تونم از خونه خودمون اظهار فضل كنم ..اينجوري ها

خانم ها و آقايون سال خيلي خوبي داشته باشيد
قبون شوما و دريا
خاتون

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 1:10 PM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger