نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام

آقا اگه امروز قيافه من را مي ديدي ! به درد اين فيلم هاي خنده دار مي خوردم باور كن ..والا راستيتش اينه كه من و پوريا هر روز صبح خيلي خيلي زود از خونه ميايم بيرون .پوريا كه خيلي دير بره ساعت 6 صبح است و من بطور دقيق ساعت 6:10 دقيقه از منزل خارج مي شوم تا ساعت6:20 دقيقه با سرويس به اداره مباركه برسم و پايه هاي مملكت را جهت آبياري و واكس زني در دستان مبارك خودم بگيرم !!!حالا حساب كن تو اين سرما برسي به اداره و در محل كارت بسته باشه ..فكر كن چه حالي بهت دست ميدهد تو اون سرما خوابت هم بياد .اونوقت 40 ساعت بايد منتظر بموني تا جناب آقاي زحمت كش با كليد طلايي اش برسه و در بهشت برين را بروت باز كنه !!! صبح عروسي هم كه رفتيم براي آرايشگاه خانمه گفته بود 9 صبح اينجا باش تا 1 بري بيرون آقا ما 9 صبح اونجا بوديم ولي در هاي آرايشگاه بسته بود و خبري از كسي نبود .ميگم پوريا يارو طرف ديده كار سخته بخواد مراسم زيبا سازي را اجرا كنه ترسيده متواري شده !!!.خولاصه رفتيم يك گشتي زديم و برگشتيم و من هم داشتم تا ساعت 10 تو آرايشگاه غاز ميچروندم ..بگذريم برنامه عروسي را بايد يكبار سر فرصت تعريف كنم .الان تو خونه خط ندارم و از همه مهمتر وقت نشستن پاي كامپيوتر را هم ندارم .هنوز به ريتم جديد عادت نكردم .برنامه روزانه غريبي ندارم البته روز ها كه سر كارم و تا برسم ساعت از 5 گذشته تا يك چيزي بخورم و يك چايي بگذارم ساعت حدود 6 شده ..از اون موقع ميشينم فكر ميكنم كه شام چي درست كنم ( آخه من نمي فهمم مگه تازه عروس علاوه بر چيز هاي ديگه اي كه احيانا ميده !!! شام هم بايد بده !!!)..بعد يا مامان خودم زنگ ميزنه يا مامان پوريا ..و آخرشم پوريا ميرسه و از اين نقطه به بعد را سانسور ميكنيم زشته تعريف كنم خوبيت نداره ...خولاصه دوباره صبح ميشه و بايد بري سر كار و روز از نو و روزي از نو !!!اين مدت كه خونه بودم با وجود اينكه زياد نبود و باوجود اينكه كلي كار نكرده داشتم ولي به اين نتيجه رسيدم كه خانه داري موهبتي است كه خانه دار ها قدرش را نمي دونند و شاغل بودن نعمتي است كه شاغلين قدرش را نمي دونند .!!! اينجوري ها اين سخن من را بايد قاب گرفت زد به ديوار ..حالا وسط اين همه هيري ويري ..عروس را چشم كردند درست از همون شب عروسي سرما خوردم اساسي اصلا نفس نمي تونم بكشم ..حالا من هيچي طفلكي داماد بنده خدا شب ها نمي تونه به خاطر صدا هاي نفس هاي كشيده و نكشيده من بخوابه !!!( منظورم اينه كه من اصلا خر و پف نميكنم وهر چي هست بخاطر دماغ گرفته است و لا غير !!و بنده هر گونه شايعه اي را در اين زمينه تكذيب ميكنم !!) الهي خاتون من برات بميرم به چه روزي افتادي آقا من به يك نتيجه ديگه هم رسيدم بهترين حالت ازدواج اينه كه ازدواج كني بري خارج از كشور چون اولا اون همه خرج خريد وسيله و هزينه خونه و اين حرف ها را نداري و از همه مهمتر تا هزار سال چون جاي ثابت نداري مهمون و مهمون بازي هم نداري و باز هم از اون مهمتر كسي اينجا نيست كه بخواهي بهش شام بدي !!!حالا تا بري اونجا هم خدا بزرگه ...اين بود نتايج اون همه فكري كه من اين مدت كردم ...اينجوري ها ..ديگه چي بگم ..باشه بقيه اعترافات واسه فردا فعلا برم فكر كنم امشب شام چي بپزم ...شايد عدس پلو ..شايد عدس پلو..

قربان شوما و دريا
خاتون

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 9:27 AM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger