هر جا واسه هر کاری می رفتيم اولين سوالی که می کردند اين بود که خونه اجاره ای که نيست ؟؟؟!! که خوب صد البته خونه اجاره ای بود و همه شون اظهار نگرانی می کردند که خونه های اجاره ای همه تحت نظر هستند و خولاصه بازار بگير و بگير داغ ...اين بود که بنده همه اش نگران بودم که نکنه همچين اتفاقی بی افته و بريزند و ببرند ...البته هميشه احتمال همچين اتفاقی وجود داره و لی وقتی خود آدم ميزبان باشه قضيه زمين تا آسمون تفاوت داره ..البته می گفتند که جديدا فقط عروس و داماد را می برند ( که لابد دوباره عقدشون کنند !! کار هيچوقت از
محکم کاری عيب نميکنه !!! )..البته چون ما تو مراسم عروس و داماد نداشتيم بيم آن می رفت که حمله فراتر از اين حرفها بباشه .. سر کتی و روشی اصلا اين مشکل را نداشتيم چون خونه ها همه مال آشنا ها بود و اجاره مجاره در کار نبود .....بگذريم ..تو گير و دار اين قضيه و دعوت ها با بچه ها تو اداره نشسته بوديم و من دوباره ابراز نگرانی کردم و بحث کشيده شد به اون پسره بنده خدا که در حين فرار از يک مهمونی بهش تير اندازی شده و فوت کرده بود و تيتر خنده دار يکی از روزنامه ها ..اون روزنامه واسه توجيه فاجعه نوشته بود که يک جانی خطرناک تو بيمارستان نزديک اون محل بستری بوده و اون طفلکی پسره از شانس بدش راه جلوی بيمارستان را برای فرار انتخاب کرده بوده و اون وظيفه شناس احمق هم فکر کرده بوده که اون جانی خطر ناک داره خدای نکرده فرار میکنه و خوب برای اينکه جون افراد بی گناه به خطر نيافته به اون پسر بنده خدا شليک می کنه و بقيه ماجرا .....خولاصه بعد از بحث کردن راجع به فاجعه رخ داده من يادم افتاد که درست در نزديکی محل جشن يک بيمارستان وجود داره خولاصه کلی همه نگران شدند که مبادا يک جانی خطر ناک ديگه در اون شب تاريخی در اون بيمارستان بستری باشه و خدای نکرده تاريخ تکرار بشه !!! اينه که قرار شد من قبل از هر کاری اول برم تحقيق کنم ببينم که کسی خطری تو بيمارستان بستری هست يا نه ....و احيانا در صورت لزوم به همه مهمونها آموزش داده بشه که در حين فرار احيانا از راهی که به بيمارستان منتهی میشه استفاده نکنند !!!! و يا از پلاکاردی استفده کنند که روش نوشته شده باشه که من جانی خطرناک بستری شده در بيمارستان نيستم ..من فقط يک عدد گيلاسم همين !!!! تا از هر گونه واقعه پيش بينی نشده جلوگيری بشه !!!...فکر میکنم اين بهترين راه حل باشه ............
که صد البته حتی يک نفر هم ايجاد مزاحمت نکرد و ما و بقيه کلی شانس آوردن و من به داماد اجازه دادم يک کم فقط يک کم مست کنه
قربون شوماو دريا
خاتون
