آقا ما يعنی من و مسيحا امروز راه افتاديم رفتيم نمايشگاه ...کلی تو قسمت شوينده ها راه رفتيم و دويديم و کار های تخصصی کرديم تا ديگه جانی در پاهای مبارکمان نماند...بعدش که خوب خسته شديم من به مسيحا گفتم ببين مسيحا يکی از بچه ها گفته تو غرفه تام ايران خود رو نيشسته ..بعدشم چون قرار قبلی ايه را من نتونستم برم و ببينمش دلم خواسته بود که الان ببينمش !!...خولاصه جناب راه افتاديم به سمت غرفه ماشين ...و گردنکشان به دنبال غرفه تام ايران خودرو گشتيم...آقا کار به جايی رسيده بود که من از خير تام !! گذشته بودم و به جرج و مايکل !!!هم رضايت داده بودم!! تا اينکه يک دفعه جناب تام ايران خودرو از پشت ابر ها نمايان شد ...آقا خوب غرفه ای بود ....خوب ...کلی داشتن توش کار های بی ناموسی می کردند ...آقا يک پژو بيچاره 206 را با اونهمه کلاسش از فلان جاش آويزون کرده بودند و تو هر چی زاويه بی ناموسی که فکر را بکنی می چرخوندنش !!! و يک دستگاه ديگه در کمال بی شرمی هی به اينور اونور بيچاره پژوهه ور می رفت !!!انگار نه انگار که مملکت اسلامی است !!!! يک عالمه آدم هم واستاده بود هی تماشا می کرد !!! من موندم اين مردم مگه خودشون ناموس ندارند !!!!خلاصه بعد از اينکه یک دور مثل بچه خوب ها تو تام !!! چرخ زديم مسيحا گفت که ببينم خاتون تو اين پسره را می شناسی ؟؟؟ من هم گفتم که نه !!!! گفتش که پس نوبوغ چطوری می خواهی بشناسيش ؟؟منهم اظهار داشتم که بنده بيلميرم !!!اينجا بود که به فکرمون رسيد که اسمهاشون را از روی کارت هاشون بخونيم !!! و مچ هر کی اسمش پدرام است را بگيريم !!! فقط قيافه ما دوتا را تصور کنيد که از لابلای جمعيت چه تلاشی می کرديم تا اسم مردم را بخونيم !!! انقذه خنديديم که نگو !!!کلی اسم خوندم ...مجيد ، مهرداد ،ناصر ، مسعود ، نصرت و ....ولی دريغ از پدرام !!!! ...می گم مسيحا مادر هر کی بود اينجا فهميد من و تو خاتون و مسيحا هستيم !!!! از من و تو نابغه تر اينجا وجود نداره !!! همه دارند دستگاه ها را نگاه می کنند ماها کارت مردم را !!!! خولاصه دو سه بار ديگه هم واسه احتياط چرخ زديم و کسی تحويلمون نگرفت و آمديم بيرون ..خولاصه گفته باشم پدرام خان آمديم نبوديد !!!! نگی اين ها بد قولند ..........
قربون شوما و دريا
خاتون
خواهشا اگه خواستيد تو غرفه اي واستيد يك نشونه با حال از خودتون بگيد