نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



خاتوني خسته شده ...

خاتوني از اين همه رنگ سياه خسته شده ..

از خيابون هايي كه فقط ماشين هاي سياه و سفيد توش وول مي خوره ..... از مغازه هايي كه فقط لباس سياه تو ويترينشونه ......از آسمون كه سياه شده .....از فكر آدما كه سياه شده ....از دلاشون كه سياه شده .....از اون همه آدمي كه با لباس هاي سياه ميون ماشين هاي سياه زير آسمون سياه وول مي خورند .......

خاتوني از رنگ سياه خسته شده ....
خاتوني دلش آبي مي خواد ..... سرخ مي خواد ...نارنجي ..انابي .... زرشكي ....زرد ...بنفش ....جيگري ....سبز ...سرخابي ...ليمويي ...خاتوني اسم رنگ ها رو هم يادش رفته

خاتوني دلش رنگ مي خواد .....

خاتوني از رنگ سياه خسته شده ..خاتوني از روپوش سياه ...كفش سياه...شلوار سياه ...مقنعه سياه .....خسته شده

خاتوني دلش مي خواد وقتي تو آيينه نگاه ميكنه كلي رنگ ببينه ...وقتي تو خيابون مي گرده كلي رنگ ببينه ...وقتي سر كارشه كلي رنگ ببينه ...وقتي در كمد لباس هاشو باز ميكنه كلي رنگ ببينه .....

خاتوني دلش مي خواد جايي باشه كه بتونه شادي هايش را فرياد بزنه... جايي باشه كه هيجانش را فرياد بزنه ...خاتوني دوست داره جايي باشه كه بتونه جووني اش را فرياد بزنه ......خاتوني دوست داره جايي باشه كه با صداي بلند آواز هايي را كه دوست داره فرياد بزنه .......

خاتوني از اين همه دلگرفتگي خسته شده.....

خاتوني از اين همه آدمي كه هميشه دلشون گرفته است خسته شده .....

خاتوني از آدم هايي كه بلد نيستند شاد باشند و شادي كنند خسته شده ....

خاتوني از دست خودش خسته شده ......خاتوني از زندگي خسته شده .....




نوشته شده توسط خاتون در ساعت 6:26 PM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger