سال 1360 دبيرستان دخترانه ******
به علت فعاليت هاي سياسي دبيرستان ***** منحل شده و بيش از يك سوم دانش آموزان دبيرستان دستگير شدند
فكر ميكنم كه قابل پيش بيني است كه چند نفر از اونها به آغوش خانواده !!! بازگشتند .
سال 1363 دبيرستان دخترانه ******
شركت در اجتماعات مدرسه الزامي بود ..همه بايد در مراسم مذهبي و راهپيمايي ها شركت مي كردند حتي عذر شرعي هم قابل قبول نبود ..يكي از معلم هاي ديني مدرسه دختراني كه به علت عذر شرعي از شركت در نماز جماعت طفره مي رفتند را شخصا معاينه !! مي فرمودند تو اون موقعيت خيلي از بچه هايي كه خود خداوند باريتعالي معافشون داشته بود براي فرار از معاينات خانم مربوطه با همون وضع در صفوف نماز حضور ميافتند( اون خانم محترمه اي كه به هيشكي اطمينان نداشت و همه را به زور سر نماز وايميستوند خودش با يك پسره فرار كرد !!!) .لباس ها اكثرا مشكي و قهوه اي تيره بود مقنعه ها همه چونه دار بلند .ماه مبارك رمضان تمام شير هاي آب بسته بود كسي حتي به صورت پنهاني اجازه خوردن نداشت ..مثل هميشه حتي عذر شرعي هم مورد قبول خانم هاي مومنه !!! مدرسه نبود هنگام ورود به دبيرستان ( مهد علم و دانش ) همه تفتيش بدني مي شدند .هر روز صبح قبل از شركت در كلاس ها همه با مشت هاي گره كرده واسه همه دنيا مرگ مي فرستادن توي اين محدوده زماني فقط كافي بود كه تو خيابون شلوار جين بپوشي و و يا احيانا مدل موهات موردقبول واقع نمي شد سه سوت كتكه را خورده بودي و كله مباركت به چهار راه تبديل گشته بود پس ديگه خودتون راجع به گشتن با يك خانم و يا يك آقا نظر كارشناسي بديد . شمال كه مي رفتيم هزار و سه تا ايست بازرسي بود و تو همه اون ها همه ماشين را مي گشتند اگه از خونه اي صداي آهنگ بيرون مي آمد سه سوت بساط خونه جمع شده بود . مراسم چهار شنبه سوري با شليك گلوله هاي هوايي به هم ميخورد
سال 1366
دبيرستان دخترانه *****
سر كلاس طرح كاد براي بچه هاي سپاه محمد شورت مامان دوز دوخته مي شد .دختر هاي شيطون كلاس شورت هاي گل گلي را روي شلوار هاشون مي پوشيدند و قر مي دادند .ميگفتن اگه اين بنده خدا ها احيانا خداي نكرده اسير شوند كه آبرو براشون نمي مونه !!! (الان اسم بيشتر بچه هاي سپاه محمد رو كوچه هاي محله ها خاك مي خوره هيچكدوم برنگشتند اكثرا تو حملات شيميايي عراق شهيد شدند ) بازديد هاي مدرسه از بهشت زهرا و قسمت شستشوي اجساد بود .همچنان بچه ها را هنگام ورود مي گشتند و همچنان موقع ماه رمضون شير هاي آب بسته بود و همچنان دفتر مدرسه محلي براي بيچاره كردن دختر بچه ها به حساب مي آمد روابط خانم ها و آقايون همچنان بصورت بزرگترين مشكل دنياي اسلام مطرح مي شد . همچنان مراسم صبحگاهي با تكبير هاي طولاني( كه هر روز يك قسمت جديد به اون اضافه مي شد) ادامه داشت و تا فرصت دست مي داد دو سه تا پرچم را به نشانه انزجار و تنفر آتيش مي زدند اسكي كه ميرفتي قبل از ايست بازرسي سرويس دختر ها و پسر ها را جدا مي كردند اسامي همه بچه ها تو سرويس ليست مي شد و به ايست بازرسي سر راه مي دادند بچه ها همه سر شماري مي شدند سرويس دختر ها را تو بازرسي لشگرك نگه مي داشتند در صورت داشتن آرايش به سزاي عملشون مي رسودند اگه موقع برگشت كسي از بچه ها كم بود ( اسمش تو ليست بود ولي خودش نبود ) همه سرويس ها را نگه مي داشتند كه مبادا ا ون يك نفر رفته باشه تو سرويس پسر ها !!!
سال 1371
دبيرستان دخترانه ******
پوشيدن كفش و كاپشن و جوراب در رنگ هاي روشن ممنوع بود .بيرون بودن مو به هر نحوي ممنوع بود .با يك حركت همچي رو سرت درست همونجا كه از مقنعه بيرون بود اتوبان مي زدند كه خودت هم دهنت باز مي موند در صورت گشادي مقنعه خانم ناظمه محترمه با يك حركت مقنعه را به دو نيم قسمت مي فرمودند گشتن بچه ها بصورت رندومي و غافلگيرانه ادامه داشت . پاچه شلوار ها سانت مي شد تا احيانا با زيادي يا كم بودن عرض شلوار اسلام به خطر نيافته و دشمنان از پاچه دخترها بالا نروند ..هميشه سه فروند ماشين كميته دم در مدرسه براي جلوگيري از تداخل احتمالي دختران با پسران حضور داشت .در همين ميدان وليعصر مردم را بصورت گله اي و گروهي مي گرفتند و تو اتوبوسي كه همون بقل به همين منظور پارك شده بود دادگاه تشكيل ميدادند و حكم طرف را مي دادند دستش . سرباز ها با دستهاي گره شده به هم بصورت زنجير تو خيابون هاي مورد دارحركت ميكردند و هر كسي كه تو حلقه گير ميكرد را سوار ميني بوس مي كردند و ميبردند همچنان به مهموني ها و عروسي ها حمله ميكردند و ميگرفتند و ميبردند
سال 1375
دبيرستان دخترانه ******
گرفتن هر گونه مراسم جشن از جمله تولد و خاله شدن و .... ممنوع بود .داشتن دوربين عكاسي و گرفتن عكس يادگاري با بچه هاي مدرسه ممنوع بود .همچنان پوشيدن رنگ هاي روشن .رنگ كردم موها .برداشتن ابرو .برداشتن موهاي دست . برداشتن سيبيل !!! داشتن هر گونه كتابي به جز كتاب هاي درسي ..همراه داشتن عكس حتي عكس اعضاي خانواده ممنوع بود .داشتن هر گونه دفتر كيف يا وسيله اي كه جلب توجه ميكرد ممنوع بود در بعضي شرايط خاص مي تونستي براي تشويق دست بزني ولي به شرطي كه با صلوات مخلوط مي شد مثل قبل هنوز معلم هاي پرورشي و عقيدتي و ديني مراقب اسلام بودند كه مبادا به خطر بيافته ......خانم مدير و ناظم سر صف پشت بلند گو ها هر جور بد بيراهي دلشون مي خواست بهت مي بستند ........