آقا هی من به اين داريوش گفتم مونيتورم داره می سوزه ...باور نکرد ....گفتش که خاتون Setting ات بهم رحته ...خوب داريوش خان جان ديدی حالا ........ اين مونيتور خاتون درست همون روز تولدش پکيد !!!!!! بقول مسيحا طاقت اون همه شر بازی که ما اون شب سرش در آورديم را نداشته ................ ولی باور کنيد قبل از اون هم من يک هفته ای بود که به زبان بريل با اين مونيتور کنار می آمدم !!!!...خولاصه آقا داريوش آگاه خان ديدی مونيتورم سوخت ......... اون همفته قبل را که از بی مونيتوری مردم و بابا بچه ام را اورژانسی کول کرد برد اين ماشين های اداری ..اون ها هم گفتم مريضی خطرناک است و بايد 10 روز بمونه.بعد قيافه بابای من را که ديدند دلشون سوخته گفتن مهم نيست ما اين ده روز را به شما مونيتور جايگزين می دهيم ولی بابا فکر کرده که مهم نيست و می تونه با من سر کانال های تلويزيون کنار بيايد و مونيتور جايگزين را قبول نکرده ..........ولی بعد از يک هفته جنگ تن به تن و خونينينی که من و بابا سر کانال های T.V مبارکه راه انداختيم آخر سر بابا خودش بهشون زنگ زد و گفت شما را به خدا يک چيزی بياريد من را از دست اين خاتون نجات دهيد ..... اين شد که امروز صبح که پاشده ديدم به به چه خبره ...يک مونيتور ذغالی جای مونيتور خوشگله من نشسته ...آنقده خوشحال شدم که اداره نرفتم . آقا از امروز تا يک هفته به علت اين شادی و سرور اداره تعطيل است .................... راستی اينقده اتفاق های جالب تو اين يک هفته افتاده که نگو ............ از همه مهمتر اينکه من رييسم عوض شده ................. بنده خدا رييس قبلی از دستم ديوونه شد رفت
بازم راستی از همه بچه باحال هايی که بهم سر زدن و تولد 1000 سالگی ام را تبريک گفتن و کلی با حرف ها و کارت های خوشگلشون اميدوارم کردن ممنونم هوار تا .بخصوص از همه بچه آبانی ها ......که متقابلا تولد اون ها رو هم تبريک می گم و هزار تا ماچ هم می فرستم !!!!( ماچ هام باد کرده مونده رو دستم !)
