اول از همه بگيد ببينم هيشکی ما رو تو تلويزيون ديد يا نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اِ اِ اِ اِ چطور من را نديديد ...تو برنامه در شهر ..اونيکه با صورت دود گرفته جلو دوربين اين ور اونور می دويد و فرياد می زد " پايه های مملکت ريخت ..............پايه های مملکت ريخت .............." من بودم ديگه ......نديديد ؟؟؟؟؟؟؟؟ وای وای از دست داديد ..........والا چی بگم که خاتون بیکار شد ...خاتون به سيل بیکاران پيوست ...خاتون جزو طبقه مستضعف بود رفت جزو طبقه مادون !!! مستضعف جامعه ....!!!!!!!!!!!!! آهای ای طبقه مرفهين ...........آهای ای پايتخت نشينان بی درد ...............آهای ای دوم خردادی های ***** !!!!!!!!! آهای ملت غيور و هميشه در صحنه ...........خاتون بی کار شد .رفت ...................
آقا اين خاتون بيچاره يک محل کار داشت ..که می رفت واسه دل خودش اونجا می نشست بارون می شمرد ......ابر هارا چک می کرد .آمار سوسک های ورودی و خروجی را میگرفت ..... کلی با رييسش کل کل می کرد و دعواش می شد و قهر می کرد ........همون جاييکه خاتون با خيال راحت پایه های مملکت را سفت گرفته بود درست مثل پتروس فداکار انگشت مبارکش را زیر ستون گذاشته بود که مبادا کج بشه و همانند اون ريز علی غيرتمند لباسش را درآورده بود !!!!!! و آتيش زده بود تا مبادا اين دشمنان بزرگ یعنی صهيونيست و آمريکا و شوروی سابق و صدام حسين کافر و انگليس و ضد ولايت فقيه و خلاصه همه و همه و همه در تاريکی چشم کورشان نبيند و بيايند بخورند به اين ستون های محکم مملکتی ...( شانس که نداريم که !!!!!!) و خدای نکرده سقف مملکت بيايد بخورد به کف مملکت !!!!!
خلاصه همونجا ..همونجا .....چی بگم چی بگم که محل کار خاتون آتيش گرفت .دود شد رفت هوا ............باور نمی کنيد ............بابا به جان همين يک خاتون محل کار خاتون در اثر اتصال برق آتيش گرفت ...دود شد رفت هوا .................. باور نمی کنيد ...حالا وقتی سقف مملکت خورد تو سر هممون می فهميد که من راست گفتم