نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام
اين مسيحا کلک يک خاطره نوشته بود که چون بنده هم دخيل بودم لازم ديدم که خلاصه يک اظهار وجودی بکنم
اين مسيحا خانم را گول فاميل آرومش را نخوريد خدای شيطونی است اين دختر .خلاصه يک دوسال از ما بالاتر بودند و کلی واسه ما سال بالايی حساب می شدند من با مسيحا از طريق ترانه آشنا شدم و اون موقع هنوز با ترانه هم اتق نبودم
يادمه پنج شنبه بود و مثل هميشه یک موج دلگيری و دلتنگی تو خوابگاه را گرفته بود ..من مثل هميشه که هيچوقت اتاق خودم نبودم راه افتادم سمت اتاق ترانه اينها که ديدم اوووووووووووووووووواااااااااااااااااااااااااااا چه خبر دمپايی !!!!!!!!!!! فهميدم کلی اتاقشون خبری است ...رفتم تو ديدم مسيحا و مژگان و رقيه هم هستند اون دوتا هم دست همه را از پشت می بستند ..من هم ساده نشستم و سلام عليک کرديم و.....................رقيه با يک آينه و يک کاسه آب نشسته بود اون وسط و مسيحا هم لبخند شيطونکی اش را به لب داشت . گفتند فال می گیريم و ...........................من هم خر شدم نشستم اين رقيه که بگم چی نشه هنوز سه تا کلمه حرف نزده بود که پای مبارک ما را برد بالا !!!و کاسه آب را خالی کرد همونجايی که بهتره اسمش رانبرم !!!!!!!!!!!!!!
نمی دانيد قيافه من چه جوری شده بود ..............هر کدوم از اهالی اتاق از يک ور غش کرده بودند .آخه قيافه من هم ديدنی شده بود .فکر کنید شما مثلا داريد قيافه شوهر مربوطه و دلبندتان را در شب جمعه ای !!!! در آينه مجسم می کنيد که يک دفعه تا فلان جاتون!!!! آب يخ بريزند !!!!! کلی خنديدیم جا همه تون خالی وقتی رفتم رو بالکن ترانه اينها تا البسه خيسم را آويزون کنم کلی خنديدم آخه تمام بند رخت ترانه اينها پر از دامن و شلوار خيس بود
اين سه تا شيطون تمام مدت اون شب را با يک کاسه آب و آيينه از اين اتاق به اون اتاق می رفتند و بعد از يک ربع در حاليکه صدای شليک خنده بلند بود فرار می کردند ......خلاصه همه اينها را گفتم که گول " آرومی " اين بچه را نخوريد .............حالا رااجع به بقيه شاهکار هاش هم براتون حرف می زنم
قربون شوما و دريا
خاتون

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 12:13 AM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger