نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام
بابا ما دچار مرض ويروس زدگی شده بوديم هم خودمون !!! هم کامپيوترمون ........ واسه همين يک مدتی از حضور همتون مرخص بوديم البته من با تمام اين حرفها از خونه اين و اون کلی گشت و گذار کردم ولی در هر صورت اگر تو جواب نامه ها تاخير بوجود آمد باور کنید فقط بخاطر همين بوده ..............اگر هم از من نامه ويروسی دريافت کرديد به خدا شرمنده تقصير من نبوده .. خدا اين گروه فشار اينترنتی را چی کار نکند
حالا بين اين همه حرف می خواستم يک دفاعيه از خودم بکنم ...........يک بچه باحال که اينگاری بلاگ ما را گهگاهی مورد لطف خودش قرار می دهد بهم گفت که " تو چرا دست از سر اين نريمان بر نمی داری ؟؟؟؟ مگه قضيه شما تمام نشده ؟؟ پس چرااين همه ازش حرف میزنی ؟؟؟"
من والا يک خيلمه !!!( يک خيلمه Yek Kheylame : تقاطع بين " خيلی " و " يک عالمه " !!!! به معنی حتی بيشتر از 1000 تا !!! .....ماخذ فرهنگ خوابگاه ) فکر کردم .بعد از فکر کردن و صرف انرژی ديدم بهتره يک توضيح کوچولو اينجا راجع به عقايد سازنده ام !! بدهم .. دنيا را چه ديدی شايد دری به تخته خورد ما هم سرداری ، چيزی شديم !!!!

من فکر کردم ديدم که تا قبل از حضور نريمان من " عشق " را نفهميده بودم ..برام مفهوم نداشت . درکش نمی کردم .. اين حضور " نريمان "بود که به من فهموند که " دوست داشتن " و " دوست داشته شدن " چقدر خوشمزه و شيرين است .اين وجود "نريمان" و "عشقش" بود که به من ياد داد تا کجا می توانم در "دوست داشتن" غرق بشوم بدون اينکه احتياج به ناجی داشته باشم . چقدر می توانم آرزو هايم را تعميم بدهم و از انحصاری !!!بودن درش بيارم . چقدر می توانم ايجاد "انگیزه "کنم و "انگيزه " باشم .....باعث شد تا من بفهمم که زندگی کردن با "فکر" و "عشق" يک نفر و به "اميد" يک نفر چقدر بالا و پايين دارد و در عين حال چقدر جالبه ..حتی لحظه های انتظارش .. لحظه های بحث های بچه گونه اش ..لحظه های لجبازی ......... لحظه های افت اعتماد به نفس !!! .........لحظه های خوب سلام و لحظه های تلخ و گند خداحافظی .............
حضور " نريمان " باعث شد تا " من " ........" خاتون " را بهتر و بيشتر بشناسم .. نقطه ضعف هايش دستم بيايد .و آرزو های نگفته اش را باهاش دوره کنم........و از همه مهمتر " نريمان" من را در ياد گيری زبان " چشم ها " خيلی کمک کرد ....... رابطه من با نريمان با تمام رابطه هايی که الان ممکنه در ذهن شما باشد متفاوت بود .....نه اينکه بگم رابطه ما خدايی بود و چه می دانم فلان بود و بهمان بود ... نه ... اصلا مدلش با روابط رايج در مملکت فرق می کرد ..بگذريم توضيحش سخته ...........
" نريمان" برای من سنبل عشق است ، سنبل " دوست داشتن " .. چطور می شود فردی را که شور عشق را در من بوجود آورد را انکار کنم و اسمش را از زندگيم و خاطراتم حذف کنم .
تمام اين حرف ها دليل اين نيست که خارج شدن نريمان از زندگیم برام سخت نبوده ..يا ناراحت نشدم و غصه نخوردم ........ چرا .هم برامم سخت بوده . هم ناراحت شدم . و تا مدت ها ( و حتی تا الان !!!) رفتنش را باور نمی کردم .................ولی هيچکدوم از اين ها دليل اين نيست که من تمام لحظه های خوب بودنش را حذف کنم و خاطرات خوبش را از ذهنم بيرون کنم .......قسمتی از دوست داشتن اين است که تو به طرفت اجازه بدهی پرواز کند تا هر جا که می خواهد بدون اينکه نگران باشد که دست و پايش بسته است .. برای اينکه کسی را دوست داشته باشی و عاشقش باشی لازم نیست حتما مال تو باشد می تواند مال خودش باشد این چيزی از دوست داشتن کم نمی کند ........ شايد واسه همين است که هيچوقت اينجا مثل خيلی های ديگر داد بی وفايی سر ندادم و فرياد نکشيدم که آخ چرا رفتی .. يا چه می دونم چرا فلان ...........
و باز هم همه اين حرف ها دليل اين نمی شود که بگويم حالا چون " نريمان " رفت .. ديگر زندگی تمام است .دنيا با همه آدم هاش هنوز هست .............و 10000 البته نريمان هم هنوز هست ................( فکر کنم فقط خودم فهميدم چی دارم می گم !!!!!!!!!)
قربون شوما و دريا
خاتون

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 9:21 PM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger