نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام
باز هم امتحانها تمام شد و اين بنده خدا بابای ما با برگه هاش آمد خانه... هميشه اين موقع ها که می شود بابا از دست همه بخصوص من فرار می کند واسه اينکه من رييس انجمن حمايت از دانشجويان مشروطی و افتاده هستم هميشه در حال بررسی نمره هاش و اينکه چرا اين افتاده يا گناه دارد بهش 12 بده مشروط نشه ... به نظر من استادا چند دسته هستند
1_ اونهاييکه خينی به بچه خر خونها علاقه دارند و فقط به کسانی که بالای مثلا16 می شوند نمره تشويقی می دهند !!!!!
2_ استادانی که آنقدر ماهند به بچه باحال هایی که با مثلا 8و9افتادند نمره می دهند تا پاس بشود بروند، به آنهاييکه با نمره خيلی پايين افتادند مثلا 2 تا 5، 7 می دهد تا مشروط نشوند و به آن بنده خداهاييکه 10 شدند 12 می دهد تا مشروط نگردند !!!
3 _ استاد ها ييکه خيلی از دو دسته قبلی ماه ترند و اصلا به هيچکس نمره نمی دهند
خوب نيگاه کردين ... جای کدوم بچه ها خاليه ؟؟ خوب معلومه اين وسط سر یک قشر مستضعف کلاه می رود و آنهم آن گروهی هستند که بین 12 تا 15 می شوند که هيچ کدوم از استاد ها چه از روی دلسوزی و چه بصورت تشويقی بهشون نمره نمی دهند !!!!
حالا بابای بنده جزو گروه اول است و هميشه با من سر اين مسئله بحث دارد هر چی می گم آخه اونيکه 17 شده نمره می خواهد چی کار به کتش نمی رود که نمی رود ......خلاصه اين خاتون حقير در راستای اهداف انجمن حمايت از مشروطان و افتادگان عزيز هميشه روزهای تصحيح برگه که می شود یک شعبه نمايندگی در کنار پدر بزرگوارش می زنه و سر نمره ها باهاش بحث می کنه.... هميشه گروهی که خيلی از حماِت همه جانبه من بهره مند هستند گروه بچه خوابگاهی ها می باشند ....و همیشه خودمو واسشون جر می دهم .. آخه قبول کنید کسی که تو خونه خودشون بدون هيچگونه دغدغه و نگرانی درس می خواند با اون بنده خدايی که تو خوابگاه هست و هزار و سه تا غصه دارد فرق می کند ... از دلتنگی که شب های امتحان به اوج می رسد تا غصه غذا و تلفن وشلوغی و گرمی و سردی هوا و قطع آب و برق و ..................
حالا اين با اونیکه باخيال راحت ور دل مامانش درس می خوند شرايطش يکی است ؟؟؟؟
سال آخر که بودِم يادمه امتحان ساختمانهای انتقال و توزيع آب داشتیم نمی دانم چی شده بود که آب از تو چاهای حموم سوئيت ها زده بود بالا و همه اتاق ها را گرفته بود اتاق هاييکه بالکن نداشتند که عين استخر شده بودند ...حالا فکر می کنید شرايط بچه های ما اون شب تو خوابگاه با بچه تبريزی ها که خونشون بودند يکی بود ..... کاری به اين حرفها ندارم ...جالبتر اينه که همیشه بچه خوابگاهی ها از نظر نمره و ... از بقیه بالاتر بودند ..... بگذريم از بحث دور شديم ( خيلی انحصاری حرف زدم !!!)
داشتم راجع به گروه های تحت حمایتم صحبت می کردم .. تو افتاده ها من با خوابگاهی و غير خوابگاهی کار ندارم و از همه حمايت می کنم و واسه همه نمره می خواهم ولی اين ميون فقط يک گروه هستند که هيچ وقت واسشون نمره نمی خواهمو سرش با پدر جان بحث نمی کنم ... آنهم اونهايی هستند که پای برگه هاشون نامه فدايت شوم يا شعر یا نامه درخواست نمره می نويسند ... به نظر من زشت ترين کار اين است که از يک استاد اينجوری نمره بگيری يعنی اصل موضوع لوث !! می شود ( و کم نیستند اونهايیکه می نويسند و استادانی هم که نمره می دهند ) همون روش قديمی پيش استاد رفتن شايد از همه بهتر باشد و شايد از اون بهتر اينه که بشينه آدم عين آدم !!! درسش را بخوند همون 14 و 15 هم بشود يا حتی با همون هشت بيافتد( با افتخار بيافتد ) ولی زير منت نمره دادن استاد ها ( حتی پدر من نره ) بابا جان اصلا دانشجوييکه تو طول عمر دانشجوييش نيافتاده باشد که دانشجو نيست !!!
همه اِن حرفها سر اين است که اين ترم هم من صندلی گذاشتم بقل دست بابا و تو کارش نظارت استصوابی !!! دارم ...مورد های جالب زياد است واستون می نويسم ....
بميرم واسه دلت خاتون اگر یک بچه استاد مثل خودت تو تبريز هواتو داشت کلی واسه خودت معدل الف بودی !!!!!!
قربون شوما و دريا خاتون

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 9:30 PM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger