(( اگر اين سفر دست دهد ، در قدم زدن های کنار رودخانه و درازای سن ژرمن و سينماتيک ، فيلم های گذشته و نديده را ديدن و پرسه در سالنهای کوچک و دور افتاده ، داستان ثريا چه فراموش شده و بی مقدار می شد . آنچه می ماند اشتباهی بود که وسعت اين رفاقت فراموشش می کرد .))
((اسفنديار می گفت : شرمی دارم از اينکه در سرزمينی زندگی می کنم که در آن عدالت هميشه يک بازيچه تاريخی بوده است . اين حرف را کاوه به وقت خشم از قول اسفنديار فرياد می زد ))
گزیده ای از کتاب " جسد های شيشه ای " نوشته " مسعود کيميايی "
خاتون