سلام
آقا اين مامان ما فوتبالی است اساسی . خيال نکنی جزو اون دسته است که که فقط تيم ملی را می شناسند آنهم از وقتی رفت جام جهانی ها ، نه ، !!! از قديم نديم همه را می شناسد کارنامه همه دستش است اسم همه را بلد است قد ، وزن ، و ...... خلاصه یک پا مفسر است باید به عادل و رضا بگم این مامان ما را هم دعوت کنن تو برنا مه اشون !!!!آن زمان که جام جهانی نصف شب بود تو همه خونه ها همه با بچه هاشون بحث داشتند که " بابا بچه برو بخواب نا سلامتی امتحان داری !!!! " تو خونه ما همه می گفتند "بابا زری پاشو بخواب فردا به خدا ما امتحان داريم !!!" فکر میکنم دلیل ازدواجش هم با پدرم همين عشق زايد الوصفش به فوتبال بود جون پدر من Not Only سر رشته ای از فوتبال نداشت But Also دل خوشی هم ازش نداشت !!!!! خلاصه کلام اينکه قدرت شناسايی مامان ما آخر قدرت هست و طرف را از دور تشخیص می دهد و در جيک ثانيه تمانم اصرار بازيکن مربوطه را می ریزد وسط دور !!!! فکر می کنم ما ها ( بچه ها ) اين استعداد شناسايی را از مادرمان به ارث برده ايم البته میزان ارث بری خواهرم ( همونی که اينجا هم نوشته بود ) خيلی خيلی بيشتر از همه بوده است !!!! آن موقع ها که من ديگه آخر دبيرستان بودم و بچه های دوره قبل فوتبال ( همونهايی که رفتند جام جهانی ) افتاده بودند رو دور !!! این خواهر ما مثلا طرفدار "رضا مالدینی"!!!!(شاهرودی ) بود آنهم از نوع خاص و ویژه !! مثلا وسط بازی یک دفعه هيجان زده می شد و فرياد می زد " شاهرخی..........شاهرخی ....!!!!! " من هم که هاج و واج که اين شاهرخی کجا بود که من نديدم بعد با مراجعه به سوابق خواهر عزيز می فهميدم منظورش همون " شاهرودی " است !!! ......... می گم آخه خواهر من اولا که اون بنده خدا " شاهرودی " است نه " شاهرخی " ثانيا " شاهرودی " اصلا سيبيل ندارد !!( بنده خدا یک دونه بيل هم واسه رضای خدا نداشت چه برسد به 30 تا!!!!!!!!! ) اين طرف که تو می گی که سيبيل دارد 40 کيلو !!!!! ثالثا آخه نابغه ، دانشمند ، فيلسوف اين بنده خدا که " پيروانی " است !!!!!!!!!!!! ....................... عشق خواهر ما هم همينجوری بود نه اسمش را درست بلد بود نه قيافه اش را تشخيص می داد آنوقت واسه همچين نابغه ای هی نامه می دهند که تو را به خدا بيا دکتری بگير !!!! آی من حرص می خورم ....آی من حرص می خورم ...............