سلام
آقا من امروز صبح هنوز بيدار نشدم حالم گرفته شد حسابی .....
من و بابام صبحها با هم می رويم سر کار و هميشه هم خدا را شکری دير راه می افتيم و خواب می مونيم !!!و اگر بابا صبح کلاس داشته باشد کلی غصه می خورد ...و من هم هر چی بهش می گم که بابا مهم نِيست بجه ها کلی حال می کنند تو دير می روی فايده ندارد . هميشه صبحها در حاليکه من دارم تو ماشين صبحونه می خورم می گه " خاتون بالاخره من و تو را با هم بيرون می کنند !!! "
بگذريم دوباره از مسير منحرف شديم ... خلاصه آقا دم صبح من داشتم يک خواب خيلی خوب می ديدم.. تو خواب نريمان را دیده بودم !!! یک جايی که اصلا انتظارش را نداشتم و کلی هيجان زده شده بودم و داشتم تو خواب به مسيحا نريمان را نشون می دادم که بجه ام آمد جلو و همينکه داشتِم سلام عليک می کردیم و من خر کيف شده بودم هوارتا یک دفعه خورد وسط حسمون و بابا جان بنده بنده را به روش طالبانی !!! از خواب بيدار کرد ... منو می گويی آنقدر حالم گرفته شد که نگو بخصوص وقتی ساعت را نگاه کردم و ديدم که پدر جان بنده ساعت را اشتباه ديده وفکر کرده بازم دير شده و الانه که خدای نکرده پايه های مملکت بريزد زمین و من را یک ساعت زود تر از خواب ( آنهم چه خوابی ) بيدار کرده
هنوز هم کلی کنف هستم و کلی ناراحت... فکر می کنم به بابا الهام شده بوده که من دارم تو خواب منحرف می شوم واسه همین طی یک عملیات شهادت طلبانه ( چون من بعدش آمادگی کامل واسه شهيد کردن 100 نفر را داشتم ) من را از خواب حرام !! بيدار کرده..............
ای خدای بزرگ واسه من يک خواب فرستادی امروز صبح که نصفه موند و من و شخص نام برده به حرفها و کارامون !!! نرسيدیم .. اگه می شه لطف کن و دوباره فيلم را برگردون و اجازه بده من اون خواب را دوباره ببينم ... قربون مرامت ... خيلی باحالی خداجون 1000 تا ... باور کن ... جدی میگم ....من امشب منتظرم ها.........
قربون شوما و دريا
خاتون در انتظارو آرزوی يک خواب