نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام
خیلی کار ها را باید همون موقع بچگی انجام بدهی که اگر به تاخیر افتاد ( یا به تاخیر انداختن !!) خیلی خیلی دچار مشکل می شوی . مثل حرف زدن ، راه رفتن ، دوچرخه سواری و صد البته سوراخ کردن گوش !!!!!
بابا!! آهای مامان بابا ها همون موقع که این دختر بنده خدای شما کوچولو است خوب گوشاشو سوراخ کنید دیگه ... دستشو بگیرید ببرید از این جاها که بدون درد و خونریزی گوش سوراخ می کنند گوشش را سوراخ کنید که هم خدا را خوش می آید و هم خلق خدا را .......
والا نمی دانم بر اساس چه اندیشه ای گوش بنده از داشتن سوراخ البته برای گوشواره بی بهره بود .فکر می کنم بخاطر جو دموکراسی بود که همیشه در فضای خانه ما جاری بود !!! که بر اساس آن مسوولینت سوراخ کردن یا نکردن گوش بنده به عهده وخودم گذاشته شد بود. که البته بنا به قانون اساسی تا سن 18 سالگی بنده آدم حساب نمی شدم که واسه گوش خودم تصمیم بگیرم .
وبالاخره من بزرگ شدم . سال اول دانشگاه که بودم دیدم بر خلاف تصور من اکثر قریب به اتفاق بچه ها گوشاشون سوراخ است آنهم چه سوراخهایی!!!!!!! تونل کندوان !!!!!!!!!!
خلاصه من هم عزمم را جزم کردم و رفتم به یکی از همین مراکز گوش سوراخ کنی و همراه با درد و خونریزی!!! و 1000 تا دردسر دیگر گوشهایم را سوراخ کردم . و بعد از چند روز هم به سرزمین موعود برگشتم تا خودم را برا ساختن پایه های مملکت آماده کنم!!!
ولی آقا چشمتان روز بد نبیند آن سوراخ اندازه مو چرک کرد. جفت گوشهام متورم و قرمز شده بود بطوریکه تقریبا 3 برابر سایز معمولیش به نظر می آمد . تمام برجستگیها و فرورفنگی های روی گوشم صاف شده بود درست عین بیفتک !!!!!!!!!!!! درد می کرد چه دردی !!!!!!!!از همه بد تر این که با زاوی 90 درجه نسبت به سرم ایستاده بود شده بودم "خاتون دانشمند پرنده "!!!!!یا " خاتون فیل پرنده شماره 2" ( البنه سایزم به فیل نمی خورد !!! )
وقتی مقنعه سرم میکردم که قیافه ام به درد این فیلم های ترسناک تغییر قیافهای می خورد( مثلا فرانکشتاین !!! ) گوشام عین دو تا باد بزن از زیر مقنعه هویدا بود.....
نمی دانید چی کشیدم گوشواره ها ی کشنده ای که مرا به آنروز انداخته بود تو گوشهام فرو رفته بود و گند کار بالا آمده بود دیگه از خیر سوراخ گوش گذشته بودم با آن گوش ها گوشواره چی بود باید هولاهوپ می انداخنم توش !!!!!!!!! دیگه راضی شده بودم برم گوشامو بکشم !!!! که بالاخره پزشکان انساندوست سرزمین موعود با تجویز چیزی حدود 25 تا آمپول به داد من و تمان بشریت رسیدن و جامعه انسانی را از خاموش شدن نابغه ای مثل من نجات دادن !!! می بینید تو را به خدا شانس ندارم که واسه دو تا سوراخ ناقابل هزار و سه تا سوراخ قابل دار در نواحی مقدس را به جان خریدم !!!!!!!!!!!!!!
بعد از آن واقعه تاریخی دیگه به هرچی نقره و بدل و ساعت و دگمه شلوار و .........حساسیت پیدا کردم و سریعا متورم می شوم !!!!!!!!!!!!!!!
هیچ کاریم مثل آدمیزاد نیست به خدا ....................

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 9:50 PM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger