نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام

...............و ادامه بحث دیروز

بند 2 - در سرزمین موعود بخاطر موقعیت جغرافیایی اش اصلا لبریز بود از پسر ها و دختر های سبزه که دارای چشمانی با رنگ روشن بودند .در بین همه این بچه ها پسری بود که آقا دروغ چرا ( به قول مش قاسم تا قبر آ آ آ ...)من هم ای همچین ..... اسمش را بدون اجازه گذاشته بودیم " شبهه خربزه !!! " دردسرت ندهم این پسر سبزه بود چه حوری ( برنزه سر خود !!!)از آن سبزه با حالها و چشمان سبز تیله ای داشت موهایش هم روشن بود .آخر قیافه و دلبری ( البته از دریچه زیبایی شناسی بنده !!!)تنها مشکلی که داشت مشکل زبانش بود که نه به زبان مریخی ( سیاره ای که من ازش آمده بودم !! ) روان صحبت می کرد ونه مسلط به زبان سرزمین موعود بود ولی آقا آخر عشق و حال بود کلا بچه با مرامی بود .همین ماه قبل که ما رفته بودیم دانشگاه واسه گرفتن پایان کار !!! همدیگر را دیدیم . کلی حال و احوال کردیم تنها مشکل این بود که من تند تند حرف میزدم ( هیجان زده شده بودم !!! ) و او درست نمی گرفت. پرسید خاتون چرا ازدواج نکردی ؟من هم گفتم آقا این جد عشق بسوزد با سوختن بابا ش که مشکل حل نشد !!! نریمان را دیده بود ولی چیزی به روم نیاورد !!!
حالا کی دلش می آید بگه آقای "شبهه خربزه باید کتلت بشود ؟؟!!؟؟ آنهم فقط به این دلیل که آقای X چشمان روشن تورا نشانه عدم اصالتت میداند !!!!

ادامه دارد.............

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 5:02 PM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger