نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام
من هنوز بر چسب فارسی ندارم ولی طی تلاش های مستمر و خستگی ناپذیری که داشتم حالا تقریبا جای لغات را بلدم .آقا جاتون خالی چهارشنبه رییس بزرگ آمد و حالم را گرفت چه جوری !!!من باید یک گزارش رد می کردم که هنوز آیتم های گزارش را به من نداده بودند !!!!هر چی هم من خودم را کشته بودم که بابا من تازه کارم با من همکاری کنید ( همسایه ها یاری کنید تا من ... داری کنم !!! )خلاصه رییس خیلی گنده آمد و آخر وقت حال ما را گرفت و کرد تو شیشه !!!! بعدش هم قرار شد به جرم زبان درازی هفته دیگر را خر کاری کنم تا گزارش به موقع حاضر بشود !!!! اینها هم بیخودی قضیه را خیلی جدی میگیرند ... ولی خودمونیم من که نمی توانستم از خودم گزارش بدهم که، مثلا وبلاگ نبود که راجع به خودم بنویسم که باید اطلاعاتش دستم می رسید یا نه .... خلاصه فردا کارم در آمده چهار میخم می کنند به دیوار
جمعه عصر ها خیلی بد است حتی اگر کلی بهت خوش بگذرد و کار داشته باشی باز هم دلگیر است . حالا اینحجا که خوبه تو خوابگاه فاجعه است از عصر چهارشنبه که کلاسها تمام می شود تا صبح شنبه باید جون بکنی تا بگذرد . این حرف من را فقط بچه خوابگاهی ها خوب میگیرند . ولی با این همه آنقدر دلم واسه خوابگاه و بچه هاش و کلا زندگی تو خوابگاه تنگ شده که نگو . واسه تمام شیطنت ها و واسه همه دلتنگی های شبانه اش واسه دور هم جمع شدنها و چرت و پرت گفتن واسه تمانم روزهای 48 و 72 ساعته که داشتیم و واسه همه خنده ها و گریه هاش ...............
سال آخر که هستی ترم بهار حال و هوای دیگه ای تو خوابگاه هست ... تو میدانی با بچه هایی که چهار سال زندگی کردی ( به معنی واقعی کلمه ) و تو همه غمها و شادی هات باهات بودن فقط 2 یا 3 ماه دیگر هستی و بعد ..... هر کی میرود شهر خودش تا یک مدت احوال هم را میگیرید و از خاطرات مشترک صحبت میکنید ولی بعد فقط میشوند صداهای پشت گوشی تلفن و دیگر نزدیکی باهاشون نداری . دنیاهاتون عوض شده . این جدایی یک دفعه ای واسه من که خیلی بد بود خیلی سخت بود . بدترین مسئله این است که تو چهار سال تمام هم از شهر و تمانم دلبستگیهایی که داشتی دور بودی و تا بخوای از دست رفته ها رو بدست بیاری کلی زمان میبرد . ولی با تمام این حرف ها درس خواندن تو یک شهری غیر از شهر خود آدم اصلا یک حال و هوای دیگری دارد . کلی فرق میکند باز هم این را فقط بچه خوابگاهی ها میگیرند .....

امشب که رو حال نوشتن نبودم ولی دوست دارم خاطرات خوابگاه و بنویسم که خوشبختانه خاطرات من همه پر از خنده است .......

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 11:59 PM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger