نامه به خاتون


لوگو


""




 



 

 



سلام
امروز همونطوری که در حال ساختن پایه های مملکت بودم و پشت این رایانه هندلی اداره نشسته بودم شاهد صحنه ای بودم که واقعا جای دوربین شکار لحظه ها خالی بود البته نه واسه شکار آن لحظه یا آن موجود بلکه واسه شکار قیافه مبهوت من !!! اول اجازه بدین من موقعیت جغرافیایی خودم را توضیح بدم محل کارمن آخر کلاس است و راجع به تاریخ ساخت و حکمت ساخت آن روایات بسیاری وجود دارد
اول- اینکه چون در زمان حکومت دایناسور ها هوا خوب نبوده جایی واسه سرپناه باید واسشون می ساختن !!!
دوم-بعد از عصر یخبندان در دوره سنگ نیاز به محلی برای نگهداری سنگها !!کاملا مشخص بوده!!!!
سوم-بالاخره یک جایی برای تبعید افراد خاطی در هر دوره ای لازم است .
/
/
/
/
/
/
/
هزارم-(معتبر ترین روایت !! ) ساخت این بنا بر میگردد به زمانی که اولین آجر های اولین دانشگاه تهران !! را روی زمین گذاشتن و از اون موقع به بعد همه می آمدن و اینجا چایی می خوردن . البته من از هر دانشگاه برو قدیمی پرسیدم از تایید این مطلب تفره رفته !!!
در طی مطالعات انجام شده توسط کارشناسان آثار باستانی به این نتیجه رسیدن که این اتاقی که در حال حاضر کلی سرمایه ملی در آن نهفته است !! در زندگی گذشته خودش آشپزخانه موقر و موفقی !! بوده . و همواره در آن عطر دل انگیز آبگوشت میپیچیده درست برعکس الان که .... در حال حاضر درست بقل این اتاق گرامی جای گرامی تری وجود دارد که از هر جای دیگری وجودش لازم تر است . بنده با این همه کلاس همسایه دستشویی هستم وکاملا آمار همه همکاران را در زمینه تعداد رفت و آمدشون به این مکان مقدس و مدت اقامتشون در تالار اندیشه !!! دارم و از همه محمتر اینکه در حقیقت من مسوول اتاق انتظار تالارهم میباشم البته با حفظ سمت و مقام !!! گهگاهی واسه کوتاه کردن زمان انتظار پذیرایی اندکی هم از حاضران انجانم میشود !!! ( از کلیه سروران عزیز دعوت میشود جهت صرف چای و شیرینی از ساعت ... تا ... ما رو شرمنده کنند و در ضمن از کوچولو های عزیز در زمان مناسبتری پذیرایی میشود !!! ) در نتیجه با توجه به قدمت ساختمان و همجواری اتاق من حقیر با W.C دیگه برای پیش بینی آب و هوای اتاق من احتیاجی به گذراندن واخد هوا و اقلیم نمیباشد !!!!
حالا بریم سر اصل مطلب ( نریمان همیشه میگفت خدا نکنه یک چیزی بخواهی تعریف کنی تا برسی به اصل مطلب طرف پیر شده و ....!!!!!!! بچمون پیر شد از دست رفت !!)
آقا ما امروز همینطوری که نشسته بودیم و به در مربوطه خیره شده بودیم ( تا این کامپیوتره من بخواهد یک کاری بکند !! 3 نفر رفتن اندیشیدن و برگشتن !!! ) یکدفعه یک چیزی از بالای در بصورت اریب در هوا پرتاب شد !! یک سوسک گنده ( آقا گنده بودها !!! ) در آسمان اتاق شناور شد البته جالبه اصلا بالهاشو باز نکرد و درست انگار یکی از پشت هولش داده بود !!!( سوسک ها هم دوست شر !! دارند !! ) دستها و پاهاشو باز کرده بود و به روش " مونگا "( مراجعه شود به کارتون بیلفی و لیلیبیت ) تو هوا پرواز کرد و تاپ افتاد وسط اتاق آقا ما رو میگی اول که از این پرواز کلی مبهوت شده بودیم بعد هم دیگه فرصت فرار نداشتم چون جناب درست در راه خروج قرار داشتن البته کلی لطف کرده بودن که بر سر بنده جلوس نفرموده بودن ولی خوب هیچ تضمینی وجود نداشت که احیانا تصمیمشون عوض نشود . در همین حال و هوای تساهل بودیم که آقای کشاورز(آقایی که کارشناس مسوول چایی است ) آمد و در یک اقدام شجاعانه قهرمان پرش ارتفاع سوسک ها را منهدم کرد و رفت و من هم ... هیچی دیگه تا آن موقع کامپیوتر من هم حال آمده بود و باید میرفتم دنبال کارام !!! و گرنه رییسم منو مثل همون قهرمان پرش شوت میکرد وسط خیابون ...

نوشته شده توسط خاتون در ساعت 11:38 PM

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز


-----------------------------------------------------




 


دوستان



 


 


 powered by blogger