سلام
واما بند سوم و نتیجه گیری
بند3 -این مورد از همه مهمتر است و آن اینکه نریمان من هم دارای همچین عقاید با حال و اصلاح طلبانه ای بود و من واسه همین فکر میکنم که نریمان و آقای فکر آزاد مال یک قبیله بودند !!! ( اسم قبیله نریمان را یاده نمی آید ... گفته بود ها .....) نریمان هم معتقد بود با ورود من به خانواده اش توازن خوانوادگی شون بهم میخورد و برنامه اصلاح نژادشون قاطی پاتی می شود !!!! البته بازم اعتقاد داشت که ما فقط سه ماه اول را مشکل خواهیم داشت !!! و بعد که همه به من عادت کردن دیگر خوشبخت زی !! خواهیم کرد !!! ( لابد بعد از سه ماه من را میکرد تو فریزر بعد می رفت دنبال یک سپیده خانم خوشگل !!!! یادم باشد راجع به سپیده هم با هم صحبت کنیم )
من همیشه فکر می کردم وقتی یک نفر را دوست داری تنها چیزی که چشات نمی ببیند قیافه طرف است . یعنی وقتی واقعا " دچار "شده باشی . البته من نمی گویم که قیافه مهم نیست .هست ولی بعد از یک مدت آنقدر عادی میشود که .....
خلاصه آقا ما فکر می کردیم همه چی مثل تو کتابها است ! ولی ، خوب ، نبود . یعنی بود ها . ولی کتاب من با کتاب نریمان فرق داشت سر فصل های کتابامون یکی نبود یا از منابع یکسان استفاده نشده بود و ماهم اصلا نیگاه نکرده بودیم ..
آنوقت من عین شتر ها رفتم سر جلسه امتحان .و به جرم کم آوردن 5 کیلو وزن و 10 سانت قد !!! از کنکور نریمان رد شدم و افتادم تو کوزه !!!!!!!!!! چون مسلما با ورود من به زندگی اش اکوسیستم خانوادگی اش بهم میخوردو نسل بعدی افرادی می شدند با دو تا دست و دو تا پا و یک دماغ و...............!!!!!!!!!!!!!!!! که خوب اصلا موجه نبود و اصالت قبیله را بهم میزد !!!!
پس به این نتیجه می رسیم که چی ؟؟؟؟؟ که ان که بر اساس تفکر آقای فکر آزاد و از آن هم بالاتر !!! نریمان من هم در دسته کتلت شوندگان بودم !!!!!! و باید برای حفظ هر چی بچه با حال هم که هست من را سریعا چرخ کرد !!!!
اگر چه این طرز فکر من را همان 9 ماه پیش چرخ کرد . چون عین احمق ها فکر می کردم که عشق فراتر از قد و وزن و تمام قوانین فیزیکی و شیمیایی است و برای اینکه عاشق باشی و عاشقت باشند لازم نیست حتما فرمن jpg داشته باشی Text هم باشی قبول است . این را نریمان نمی فهمید چون عاشق نبود فقط ادای عاشق ها را در می آورد .............................................................
